- کاشفه
- مونث کاشف آشکار کردن، آشکارگی پیدایی مونث کاشف، آشکار کردن پیدا کردن، گشاد گی پیدایی، جمع کواشف
معنی کاشفه - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
کشف کردن، آشکار کردن، امری را ظاهر کردن، در تصوف آشکار شدن اسرار بر سالک بدون تفکر و اندیشه
کشف کردن آشکار ساختن، در یافتن روح عارف است حقایق عوالم مجرد را. بعضی گویند مکاشفه عبارتست از حضور دل در شواهد مشاهدات و علامت مکاشفه تحیر در کنه عظمت خداوند است. برخی گویند مکاشفه عبارت از حصول علم است برای نفس بفکر یا حدس و یا سانحه ای خاص. برخی گویند مکاشفه عبارتست از بلوغ بماورا حجاب وجودا (فرم. سج. 384)
((مُ شَ فَ یا ش فِ))
فرهنگ فارسی معین
آشکار شدن اسرار و امور غیبی در دل عارف، کشف کردن، آشکار ساختن، کشف، جمع مکاشفات
درختی که بر زمین نشانده شده، تخمی که زیر خاک کرده شده
زراعت شده فلاحت شده مزروع
کاجیره کاژیره
باز دارنده دیواره
آشفته پریشان حال، شیدا دیوانه
پیشاهنگی
نوشگاه
یابنده، بازیابنده
یخ نازک روی آب
یخ، آبی که از شدت سردی بسته و سفت شده باشد، هسر، هسیر، هتشه برای مثال گرفت آب کاشه ز سرمای سخت / چو زرین ورق گشت برگ درخت (عمعق - ۱۹۵)
کپسول
یخ، آبی که از شدت سردی بسته و سفت شده باشد، هسر، هسیر، هتشه
کپسول
کشف کننده، آنکه برای اولین بار به وجود چیزی پی می برد، برهنه کننده، آشکار کننده، پدید آورنده
فرانسوی تشک خانه ای که از چوب و نی و علف سازند: کومه کوخ آلاچیق
آشکار کننده، پیدا کننده و برهنه کننده
کافه در فارسی - همگی همه این واژه در تازی دون (منون) است مونث کاف باز دارنده فرانسوی بنکده (از بنک قهوه و کده) سالار سپاه کلا جمعیا: (موجودات کافه آفریده خدایند . { جایی که در آن چای و قهوه و امثال آن صرف کنند قهوه خانه
جمیع، همه، همگی
کافه تریا، جایی که در آن چای و قهوه برای مشتریان آماده می شود، قهوه خانه
کشف کردن آشکار ساختن، باکسی آشکارا عداوت کردن