- کاز
سیلی، ضربه ای با کف دست و انگشتان به صورت کسی، چک، توگوشی، کشیده، لت، تپانچه، سرچنگ، صفعه
پس گردنی
جای کنده شده در کوه یا بیابان برای اقامت مسافران یا چهارپایان،برای مثال شهریاری که خلافش طلبد زود افتد / از سمن زار به خارستان وز کاخ به کاز (فرخی - ۲۰۳) ، سقف
صنوبر، ستونی که از تنۀ صنوبر درست می کنند،برای مثال یکی چادری جوی پهن و دراز / بیاویز چادر به بالای کاز (ازرقی - لغتنامه - کاز)
پس گردنی
جای کنده شده در کوه یا بیابان برای اقامت مسافران یا چهارپایان،
صنوبر، ستونی که از تنۀ صنوبر درست می کنند،
