- کاردان
- صاحب نظر، صاحبنظر
معنی کاردان - جستجوی لغت در جدول جو
- کاردان
- باتجربه، کارآزموده، دارای مدرک فوق دیپلم، خدمتگزار
- کاردان
- شناسنده، داننده کار، هوشمند، عاقل، دانا، زیرک، قابل، هنرمند
- کاردان
- خردمند، کارآزموده
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
کاردان بودن، دانندگی و بینایی در کار، برای مثال بخت و دولت به کاردانی نیست / جز به تایید آسمانی نیست (سعدی - ۸۴) ، دورۀ تحصیلات دانشگاهی دوساله، فوق دیپلم
دانندگی کار، شناسندگی کار، اطلاع، بصیرت، وزارت، دوره تحصیلات دانشگاهی دو ساله یا اندکی بیش تر، فوق دیپلم
قافله، قبیله
جوال، تنگ ظرف شراب، شراب
خورجین، جای بار
زمینی که شاخه های درخت را در آن فرو برند تا سبز شود و از آنجا به جای دیگر نقل کنند تخمدان
ظرفی که در آن تارهای ساز نگاهدارند
کارگزار، پیشکار، وکیل
دانۀ انار
آتشدان، منقل
آتشدان، منقل
گروه مسافرانی که با هم سفر می کنند، کنایه از چیزی که اجزای آن به دنبال هم می آید، اتاقک چرخ داری که به پشت اتومبیل وصل می شود و برای حمل کالا، حیوانات و اقامت در سفر مورد استفاده قرار می گیرد
کاروان زدن: کنایه از دزدیدن اموال مسافران کاروان با حمله به آن
کاروان زدن: کنایه از دزدیدن اموال مسافران کاروان با حمله به آن
کاروان، گروه مسافرانی که با هم سفر می کنند، چیزی که اجزای آن به دنبال هم می آید، اتاقک چرخ داری که به پشت اتومبیل وصل می شود و برای حمل کالا، حیوانات و اقامت در سفر مورد استفاده قرار می گیرد
مامور سیاسی که در سفارتخانه پس از سفیر کارهای سفارتخانه را اداره می کند، وزیر
حاکم، کارمند دولت
حاکم، کارمند دولت
جای بار، هر چه در آن کالا یا باری می گذارند، خورجین، جوال
انباری برای نگه داشتن کاه یا خوراک چهارپایان، جای ریختن کاه، انبار کاه
کرسان، ظرف چوبی یا گلی برای قرار دادن نان یا غذای دیگر در آن، صندوق چوبی یا گلی، کارگاه، کارستان، محل کار، برای مثال به نزدیک دریا یکی شارسان / پی افگند و شد شارسان کارسان (فردوسی۴ - ۱۸۸۶)
وزیر پادشاه را گویند و کاردان جمع آنست که وزیران باشند، وکیل، مامور
قطار شتر و استر وخر: (شتر بود بر کوه صد کاروان بهر کار بانکی یکی ساربان)، قافله کاروان: (دیههاء خواف و باخرز بشبیخونها و مغافصات فرو میگرفتند و میکشتند و کاربانها میزدند) (عتبه الکتبه)، وکیل (محمود بن عمر)
آنجائی که کاه را انبار کنند
عده ای مسافر که همگی با هم مسافرت کنند، قافله هم نیز گویند
ترکیبی است از پیرامیدن و نوالژین که اثر ضد درد و ضد تب قوی دارد و در درمان زکام سرما خوردگی سیایتک روماتیسم لومبا گوومیگرن استعمال میشود این دارو را در تجارت بصورت قرصهای 50 سانتیگرمی میفروشند و مقدار معمولی استعمال آن 2- 1 گرم است
دانه انار
چوبی کمه دو سر آن باریک و میانش ضخیم است و خمیر نان را بوسیله آن تنک سازند
جوال، تنگ، ظرف شراب، شراب
وزیر، حاکم، مأمور سیاسی یک دولت در کشوری دیگر که در غیاب سفیر به انجام کارهای سفارت خانه می پردازد
قافله، عده ای مسافر که با هم حرکت کنند، کاروان
انبار کاه، محل ریختن کاه
قافله، عده ای مسافر که با هم حرکت کنند، کاربان