کارگاه. منسج. منسج. (منتهی الارب). کارگه مخفف کارگاه است. در تداول امروز در خراسان آن را بالاخص بمعنی محل قالی بافی یا پارچه بافی آورند: یکی گازر آن خرد صندوق دید بپویید و ز کارگه برکشید. فردوسی. نقش بندان ازل نقش طراز شرفش بر از این کارگه مختصر آمیخته اند. خاقانی. ، جای کار. کارخانه: کارگه است این فلک بعمر همی کار بفرمان کردگار کند. ناصرخسرو. در ده تو بکاسه می از آن پیش که ما در کارگه کوزه گران کوزه شویم. (منسوب به خیام). ، جای پر نقش و نگار. مکانی که برای تزیین آن کار هنرمندانه انجام گرفته باشد: بدانجا رفت و آنجا کارگه ساخت بدوزخ در چنان قصری بپرداخت. نظامی. خواجه به زان نیافت بارگهی ساخت اندر میانه کارگهی. نظامی. نقش آن کارگه دگرگون بود از حساب من و تو بیرون بود. نظامی. ، مجازاً دنیا. گیتی. جهان. عالم امکان: جامۀ پهن تر از کارگه امکانی لقمۀ بیشتر از حوصلۀ ادراکی. سعدی (بدایع). حاصل کارگه کون و مکان اینهمه نیست باده پیش آر که اسباب جهان این همه نیست. حافظ. و رجوع به کارگاه شود
کارگاه. مَنسَج. مَنسِج. (منتهی الارب). کارگه مخفف کارگاه است. در تداول امروز در خراسان آن را بالاخص بمعنی محل قالی بافی یا پارچه بافی آورند: یکی گازر آن خرد صندوق دید بپویید و ز کارگه برکشید. فردوسی. نقش بندان ازل نقش طراز شرفش بر از این کارگه مختصر آمیخته اند. خاقانی. ، جای کار. کارخانه: کارگه است این فلک بعمر همی کار بفرمان کردگار کند. ناصرخسرو. در ده تو بکاسه می از آن پیش که ما در کارگه کوزه گران کوزه شویم. (منسوب به خیام). ، جای پر نقش و نگار. مکانی که برای تزیین آن کار هنرمندانه انجام گرفته باشد: بدانجا رفت و آنجا کارگه ساخت بدوزخ در چنان قصری بپرداخت. نظامی. خواجه به زان نیافت بارگهی ساخت اندر میانه کارگهی. نظامی. نقش آن کارگه دگرگون بود از حساب من و تو بیرون بود. نظامی. ، مجازاً دنیا. گیتی. جهان. عالم امکان: جامۀ پهن تر از کارگه امکانی لقمۀ بیشتر از حوصلۀ ادراکی. سعدی (بدایع). حاصل کارگه کون و مکان اینهمه نیست باده پیش آر که اسباب جهان این همه نیست. حافظ. و رجوع به کارگاه شود
شارقه. بندری است در یکی از شیخ نشین های خلیج فارس، به عمان نزدیک دو میل از شرق و غرب امتداد دارد. بیشترین عرض آن در سمت مغرب و کوتاه ترینش در سمت مشرق است. سبب بنای آن به این شکل آن است که اکثر مردم شهر از دریانوردان و صاحبان سفائن بودند و برتر میشمردند که خانه های خود را در نزدیکی ساحل بسازند. سکنۀ آن به نزدیک هفت هزار تن میرسید که به قبیله های: المزاریع نعیم، شوامس، المدامغه، السودان، بنی یاس، بنی مره و آل علی منسوبند. پیش از آنکه ’دبی’ جای شارقه را بگیرد این شهربزرگترین مرکز تجاری در ساحل بود و انتظار میرود که پس از ایجاد بندر کوچکی در ’اللیه’ مقابل شارقه نهضت تجاری نضج گیرد. بندر شارقه برای تخلیۀ کالاها از کشتیهای بزرگی که نمیتوانند به ساحل نزدیک شوند مساعد است. در مغرب شهر کار خانه تهیۀ رشته های سیم برای تزیین لباسهای زنان وجود دارد و آن کارخانه را التله یا البدحه - می نامند و گفته اند که در داخل عمان خاصه در جبل الاخضر معدن طلا یافته میشود. معادن مس نیز در عمان موجود است و بطرز منظمی بهره برداری میشود. ارزیر هم در رأس الحد وجود دارد معادن نمک نیز بکثرت موجود است لیکن مصرف محلی دارد. قصور شیوخ عبارتند از حصنهایی بلند که برجهایی گرداگرد آنها را فرا گرفته و داخل آنها صورت منظمی دارد و توپهایی که از ترکان و پرتغالیان بغنیمت گرفته شده اند پیوسته در جلوی قلعه ها بر پا است و بعضی از آنها دارای نامهایی خاص می باشند و توپ موجود در شارقه بسبب زیادی جنبش آن (الرقاص) نام دارد و توپ دیگری در عمان هست که به - المغایری - یا وحشی موسوم است. و در شارقه یک بیمارستان برای مردان در (دبی) وجود دارد. آب اهالی شهر از چاههای نزدیک تأمین میشود و آب را بر پشت چهارپایان حمل و بین خانه ها تقسیم می کنند. سبزیجات فراوان و انواع میوه ها و بخصوص مانگو بوفور در آن یافت میشود
شارقه. بندری است در یکی از شیخ نشین های خلیج فارس، به عمان نزدیک دو میل از شرق و غرب امتداد دارد. بیشترین عرض آن در سمت مغرب و کوتاه ترینش در سمت مشرق است. سبب بنای آن به این شکل آن است که اکثر مردم شهر از دریانوردان و صاحبان سفائن بودند و برتر میشمردند که خانه های خود را در نزدیکی ساحل بسازند. سکنۀ آن به نزدیک هفت هزار تن میرسید که به قبیله های: المزاریع نعیم، شوامس، المدامغه، السودان، بنی یاس، بنی مره و آل علی منسوبند. پیش از آنکه ’دبی’ جای شارقه را بگیرد این شهربزرگترین مرکز تجاری در ساحل بود و انتظار میرود که پس از ایجاد بندر کوچکی در ’اللیه’ مقابل شارقه نهضت تجاری نضج گیرد. بندر شارقه برای تخلیۀ کالاها از کشتیهای بزرگی که نمیتوانند به ساحل نزدیک شوند مساعد است. در مغرب شهر کار خانه تهیۀ رشته های سیم برای تزیین لباسهای زنان وجود دارد و آن کارخانه را التله یا البدحه - می نامند و گفته اند که در داخل عمان خاصه در جبل الاخضر معدن طلا یافته میشود. معادن مس نیز در عمان موجود است و بطرز منظمی بهره برداری میشود. ارزیر هم در رأس الحد وجود دارد معادن نمک نیز بکثرت موجود است لیکن مصرف محلی دارد. قصور شیوخ عبارتند از حصنهایی بلند که برجهایی گرداگرد آنها را فرا گرفته و داخل آنها صورت منظمی دارد و توپهایی که از ترکان و پرتغالیان بغنیمت گرفته شده اند پیوسته در جلوی قلعه ها بر پا است و بعضی از آنها دارای نامهایی خاص می باشند و توپ موجود در شارقه بسبب زیادی جنبش آن (الرقاص) نام دارد و توپ دیگری در عمان هست که به - المغایری - یا وحشی موسوم است. و در شارقه یک بیمارستان برای مردان در (دبی) وجود دارد. آب اهالی شهر از چاههای نزدیک تأمین میشود و آب را بر پشت چهارپایان حمل و بین خانه ها تقسیم می کنند. سبزیجات فراوان و انواع میوه ها و بخصوص مانگو بوفور در آن یافت میشود
آبادیی است که منسوب به رومانیان بود در آسیای صغیر در جنوب غربی، که ملیتس از جملۀ شهرهای آن است و قنیدس نیز یکی از آنها میباشد (قاموس کتاب مقدس). و رجوع به ایران باستان ص 460، 646، 649، 651، 693، 694، 717، 926، 1021، 1022، 1099، 1101، 1104، 1112، 1138، 1169، 1185، 1210، 1245، 1268، 1274، 1275، 1454، 1462، 1468، 1608، 1973، 1993، 2033، 2034، 2093، 2101، 2154، 2034، 2344 شود. نیز رجوع به ’کاریا’ شود
آبادیی است که منسوب به رومانیان بود در آسیای صغیر در جنوب غربی، که ملیتس از جملۀ شهرهای آن است و قنیدس نیز یکی از آنها میباشد (قاموس کتاب مقدس). و رجوع به ایران باستان ص 460، 646، 649، 651، 693، 694، 717، 926، 1021، 1022، 1099، 1101، 1104، 1112، 1138، 1169، 1185، 1210، 1245، 1268، 1274، 1275، 1454، 1462، 1468، 1608، 1973، 1993، 2033، 2034، 2093، 2101، 2154، 2034، 2344 شود. نیز رجوع به ’کاریا’ شود
لشکر غور را ترتیبی است در استعدادجنگ پیاده که چیزی میسازند از یک تا خام گاو و بر هر دو روی وی پنبۀ بسیار و کرباس منقش درکشند بشکل تخته نام آن سلاح کاروه باشد و چون پیادگان غور آن را بر کتف نهند از سر تا پای ایشان تمام پوشیده شود و چون صف زنند مانند دیواری باشد و هیچ سلاح از بسیاری پنبه بر آن کار نکند. (طبقات ناصری) : علاءالدین فرمود که پیادگان صف کاروه بگشائید تا دولت شاه با پسر بهرامشاه بجملۀ فوج درآید. (طبقات ناصری)
لشکر غور را ترتیبی است در استعدادجنگ پیاده که چیزی میسازند از یک تا خام گاو و بر هر دو روی وی پنبۀ بسیار و کرباس منقش درکشند بشکل تخته نام آن سلاح کاروه باشد و چون پیادگان غور آن را بر کتف نهند از سر تا پای ایشان تمام پوشیده شود و چون صف زنند مانند دیواری باشد و هیچ سلاح از بسیاری پنبه بر آن کار نکند. (طبقات ناصری) : علاءالدین فرمود که پیادگان صف کاروه بگشائید تا دولت شاه با پسر بهرامشاه بجملۀ فوج درآید. (طبقات ناصری)
طرّاز. شهری است به اسپانیا (غرناطه) (ایالت مالقه) که 5000 تن سکنه و باغهای انگور بسیار نیکو دارد. تجارت آنجا مشروبات الکلی و میوه است و کارخانه های پارچه بافی دارد
طُرّاز. شهری است به اسپانیا (غرناطه) (ایالت مالقه) که 5000 تن سکنه و باغهای انگور بسیار نیکو دارد. تجارت آنجا مشروبات الکلی و میوه است و کارخانه های پارچه بافی دارد
میشل. درام نویس فرانسوی متولد در پاریس. وی با همکاری ’ژول باربیه’ رسایل سودمند زیر را نوشته است:گالاته، فاوست، عروسی های ژانت، هاملت، رومئو و ژولیت (1819- 1872 میلادی)
میشل. درام نویس فرانسوی متولد در پاریس. وی با همکاری ’ژول باربیه’ رسایل سودمند زیر را نوشته است:گالاته، فاوست، عروسی های ژانت، هاملت، رومئو و ژولیت (1819- 1872 میلادی)
دهی از دهستان چولائی خانه بخش حومه شهرستان مشهد. 43هزارگزی شمال خاوری مشهد، دوهزارگزی باختر راه مشهد به کلات. دامنه و معتدل است. سکنه 349 تن. رودخانه دارد ومحصول آن غلات و چغندر و شغل اهالی زراعت و مالداری است. راه مالرو دارد. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی از دهستان چولائی خانه بخش حومه شهرستان مشهد. 43هزارگزی شمال خاوری مشهد، دوهزارگزی باختر راه مشهد به کلات. دامنه و معتدل است. سکنه 349 تن. رودخانه دارد ومحصول آن غلات و چغندر و شغل اهالی زراعت و مالداری است. راه مالرو دارد. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی از دهستان بارمعدن، بخش سرولایت شهرستان نیشابور، واقع در 18هزارگزی جنوب باختری چکنه بالا، کوهستانی، معتدل، سکنۀ آن 76 تن، قنات دارد، محصول آنجا غلات، تریاک، شغل اهالی زراعت مالداری، ابریشم بافی، راه مالرو، مزرعۀ اردلان جزء این ده احصا شده است، (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9) دهی از دهستان نقاب بخش جغتای شهرستان سبزوار، واقع در 240هزارگزی شمال خاوری جغتای سر راه شوسۀ عمومی سبزوار، جلگه، معتدل، سکنه 374 تن، قنات دارد، محصول آنجا غلات، تریاک، کنجد، زیره، شغل اهالی زراعت، کسب، راه: اتومبیل رو، (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9) دهی از دهستان ماروسک بخش سرولایت شهرستان نیشابور، 24هزارگزی جنوب خاوری چکنه بالا، کوهستانی، معتدل، سکنۀ آن 77تن، قنات دارد، محصول آنجا غلات، تریاک، شغل اهالی زراعت، راه آن مالرو، (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی از دهستان بارمعدن، بخش سرولایت شهرستان نیشابور، واقع در 18هزارگزی جنوب باختری چکنه بالا، کوهستانی، معتدل، سکنۀ آن 76 تن، قنات دارد، محصول آنجا غلات، تریاک، شغل اهالی زراعت مالداری، ابریشم بافی، راه مالرو، مزرعۀ اردلان جزء این ده احصا شده است، (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9) دهی از دهستان نقاب بخش جغتای شهرستان سبزوار، واقع در 240هزارگزی شمال خاوری جغتای سر راه شوسۀ عمومی سبزوار، جلگه، معتدل، سکنه 374 تن، قنات دارد، محصول آنجا غلات، تریاک، کنجد، زیره، شغل اهالی زراعت، کسب، راه: اتومبیل رو، (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9) دهی از دهستان ماروسک بخش سرولایت شهرستان نیشابور، 24هزارگزی جنوب خاوری چکنه بالا، کوهستانی، معتدل، سکنۀ آن 77تن، قنات دارد، محصول آنجا غلات، تریاک، شغل اهالی زراعت، راه آن مالرو، (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
نام قریه ای است از افریقا از نواحی تونس. و ابوالقاسم بن محمد بن ابوالقاسم خارجی فقیه که بر مذهب مالک بن انس بوده است و قبل از ششصد هجری مرده است منسوب به آنجاست. (معجم البلدان ج 3 ص 386)
نام قریه ای است از افریقا از نواحی تونس. و ابوالقاسم بن محمد بن ابوالقاسم خارجی فقیه که بر مذهب مالک بن انس بوده است و قبل از ششصد هجری مرده است منسوب به آنجاست. (معجم البلدان ج 3 ص 386)
نام رودخانه ای است. بنا بمندرجات بندهشن (در فصل 20 فقرۀ 32) رود دارجه در ایران ویج است... که خان ومان و پدر زردشت در کنار آن بود و زردشت در آنجا زاییده شد... نظر به اینکه در سنت که متکی بدلایل لغوی هم میباشد زرتشت از آذربایجان بوده باید دارجه را که در جوار آن پوروشسپ پدر زردشت منزل داشته یکی از رودهای آن سامان بدانیم...’. (پورداود یسنا ج 1 ص 49)
نام رودخانه ای است. بنا بمندرجات بندهشن (در فصل 20 فقرۀ 32) رود دارجه در ایران ویج است... که خان ومان و پدر زردشت در کنار آن بود و زردشت در آنجا زاییده شد... نظر به اینکه در سنت که متکی بدلایل لغوی هم میباشد زرتشت از آذربایجان بوده باید دارجه را که در جوار آن پوروشسپ پدر زردشت منزل داشته یکی از رودهای آن سامان بدانیم...’. (پورداود یسنا ج 1 ص 49)
نام چندین مرد است که مادرشان را ام الخارجه می گفتند و گویند ام الخارجه نام زنی بود از قبیلۀ بجیله که فرزندان زیادی از قبائل بوجود آورد او را خطب (بسیارشوهرخواه) خطاب می کردند در حالی که او خود را نکح (بسیار مورد تقاضای زناشوئی واقع شونده) می خواند و منه المثل: اسرع من نکاح ام خارجه. رجوع به شرح قاموس و ناظم الاطباء شود
نام چندین مرد است که مادرشان را ام الخارجه می گفتند و گویند ام الخارجه نام زنی بود از قبیلۀ بجیله که فرزندان زیادی از قبائل بوجود آورد او را خَطِب (بسیارشوهرخواه) خطاب می کردند در حالی که او خود را نکح (بسیار مورد تقاضای زناشوئی واقع شونده) می خواند و منه المثل: اسرع من نکاح ام خارجه. رجوع به شرح قاموس و ناظم الاطباء شود
مؤنث خارج. ملک غیر از وطن برای شخص، به اصطلاح کتاب پاورقی را گویند. (ناظم الاطباء) ، بیگانه. اجنبی. مقابل داخله. انیران. نیران. - وزارت خارجه و وزارت امور خارجه، وزارت خانه ای است که کارهای بین المللی را انجام می دهد. (فرهنگ نظام). رجوع به حواشی برهان قاطع چ معین شود
مؤنث خارج. ملک غیر از وطن برای شخص، به اصطلاح کتاب پاورقی را گویند. (ناظم الاطباء) ، بیگانه. اجنبی. مقابل داخله. اَنیران. نیران. - وزارت خارجه و وزارت امور خارجه، وزارت خانه ای است که کارهای بین المللی را انجام می دهد. (فرهنگ نظام). رجوع به حواشی برهان قاطع چ معین شود
یکی از روات است و در کتاب مصاحف نام او آمده است: حدثنا عبداﷲ قال حدثنا ابوطاهر قال اخبرنا ابن وهب قال اخبرنی مالک عن ابن شهاب عن سالم و خارجه: ان ابابکر الصدیق کان جم-ع القرآن فی قراطیس، (ص 9 سطر 16 کتاب مصاحف)
یکی از روات است و در کتاب مصاحف نام او آمده است: حدثنا عبداﷲ قال حدثنا ابوطاهر قال اخبرنا ابن وهب قال اخبرنی مالک عن ابن شهاب عن سالم و خارجه: ان ابابکر الصدیق کان جم-ع القرآن فی قراطیس، (ص 9 سطر 16 کتاب مصاحف)
کشتی بزرگ جنگی. (منتهی الارب). ج، بوارج. جهاز یا کشتی بزرگ جنگی. (آنندراج). ساختمان بزرگ جنگ. (دمزن). بیرونی گوید: کلمه هندیست از ریشه ’بیره’ تعریب شده است و آنرا بر بوارج جمع بسته اند. و چون راهزنان دریائی در ساحل هند کشتی ها را غارت میکردند آنان را بدین نام خواندند چنانکه یاران همین دسته را در دریای روم قرصان خواندند. (ماللهند)
کشتی بزرگ جنگی. (منتهی الارب). ج، بوارج. جهاز یا کشتی بزرگ جنگی. (آنندراج). ساختمان بزرگ جنگ. (دِمزن). بیرونی گوید: کلمه هندیست از ریشه ’بیره’ تعریب شده است و آنرا بر بوارج جمع بسته اند. و چون راهزنان دریائی در ساحل هند کشتی ها را غارت میکردند آنان را بدین نام خواندند چنانکه یاران همین دسته را در دریای روم قرصان خواندند. (ماللهند)
رنج سختی مونث کارث: (بنیاد سرایی فرموده بود... بسبب حادثه ای کارثه ناتمام بماند و فرزندان او از و اعراض کردند و بدان فال بد زدند تا خراب شد) (تاریخ یمینی ص 146 نسخه خطی دهخدا)
رنج سختی مونث کارث: (بنیاد سرایی فرموده بود... بسبب حادثه ای کارثه ناتمام بماند و فرزندان او از و اعراض کردند و بدان فال بد زدند تا خراب شد) (تاریخ یمینی ص 146 نسخه خطی دهخدا)
گیاهی است یکساله یا دوساله از تیره مرکبان که دارای ساقه ای بارتفاع 50 سانتیمتراست. منشااولیه این گیاه را عربستان ذکر کرده اند ولی امروزه در نقاط دیگر نیز کشت میشود. برگهای این گیاه نرم و دندانه دار و پوشیده از تیغهای ظریف و نازک است. در سطح پهنک آن (مخصوصا سطح تحتانی پهنک) رگبرگهای بر جسته مشاهده میشود. گلهایش منفرد و شامل برگه های خاردار در پایین کاسه و گلهای لوله یی برنگ زرد یا ارغوانی بر روی نهنج است. میوه اش فندقه و دارای دسته تار نازک در قسمت انتهایی است. از گلبرگهای این گیاه ماده ای برنگ زرد زیبا و محلول در آب و ماده دیگری برنگ قرمز بنام کارتامین که آن نیز در آب محلول است بدست آورده اند. دانه این گیاه که به کافشه موسوم است شامل تا 30 تا 37 درصد از مواد پروتیدی و 45 تا 46 درصد از مواد چربی است که پس از تصفیه میتواند مورد مصرف قرار گیرد. گل و مخصوصا دانه های کاجی دارای اثر مسهلی است که بصورت جوشانده 12 تا 24 در هزار مصرف میشود. از دانه های این گیاه روغنی استخراج میکنند که دارای اثر مسهلی است و سابقا بصورت مالیدن بر روی عضو در روماتیسم و فلج مورد استفاده قرار میگرفت. این گیاه در اکثر نقاط جنوبی اروپا و مناطق بحرالرومی و آسیای صغیر و شمال افریقا و ایران میروید (در خراسان و تبریز و تفرش فراوان است) قرطم عصفر احریض بهرام بهرم بهرمان بهرامه سکری خریع مریق کازیره کاژیره کاجره اصبور اصفور زعفران کاذب پالان زعفران فنیفس خسک دانه کافشه کافیشه قنطادوس کابیج گل زردک گل رنگ تاقالا اطرقطوس بهرامن خسک. توضیح دانه این گیاه را خسک دانه و حب العصفر نیز نامند و آن بعنوان مسهل در طب قدیم مصرف میشده است و در بازار بنام تخم کاجیره نیز عرضه میشود. توضیح، ماده رنگی که از گلبرگهای این گیاه استخراج میشود بنام زردج و ما العصفر مشهوراست. یا تخم کاجیره. دانه کاجیره. یا کاجیره صحرایی. یکی از گونه های کاژیره که بطور خود رو در مزارع میروید و برگهایش دارای کرک میباشند زعفران بیابانی قرطم بری
گیاهی است یکساله یا دوساله از تیره مرکبان که دارای ساقه ای بارتفاع 50 سانتیمتراست. منشااولیه این گیاه را عربستان ذکر کرده اند ولی امروزه در نقاط دیگر نیز کشت میشود. برگهای این گیاه نرم و دندانه دار و پوشیده از تیغهای ظریف و نازک است. در سطح پهنک آن (مخصوصا سطح تحتانی پهنک) رگبرگهای بر جسته مشاهده میشود. گلهایش منفرد و شامل برگه های خاردار در پایین کاسه و گلهای لوله یی برنگ زرد یا ارغوانی بر روی نهنج است. میوه اش فندقه و دارای دسته تار نازک در قسمت انتهایی است. از گلبرگهای این گیاه ماده ای برنگ زرد زیبا و محلول در آب و ماده دیگری برنگ قرمز بنام کارتامین که آن نیز در آب محلول است بدست آورده اند. دانه این گیاه که به کافشه موسوم است شامل تا 30 تا 37 درصد از مواد پروتیدی و 45 تا 46 درصد از مواد چربی است که پس از تصفیه میتواند مورد مصرف قرار گیرد. گل و مخصوصا دانه های کاجی دارای اثر مسهلی است که بصورت جوشانده 12 تا 24 در هزار مصرف میشود. از دانه های این گیاه روغنی استخراج میکنند که دارای اثر مسهلی است و سابقا بصورت مالیدن بر روی عضو در روماتیسم و فلج مورد استفاده قرار میگرفت. این گیاه در اکثر نقاط جنوبی اروپا و مناطق بحرالرومی و آسیای صغیر و شمال افریقا و ایران میروید (در خراسان و تبریز و تفرش فراوان است) قرطم عصفر احریض بهرام بهرم بهرمان بهرامه سکری خریع مریق کازیره کاژیره کاجره اصبور اصفور زعفران کاذب پالان زعفران فنیفس خسک دانه کافشه کافیشه قنطادوس کابیج گل زردک گل رنگ تاقالا اطرقطوس بهرامن خسک. توضیح دانه این گیاه را خسک دانه و حب العصفر نیز نامند و آن بعنوان مسهل در طب قدیم مصرف میشده است و در بازار بنام تخم کاجیره نیز عرضه میشود. توضیح، ماده رنگی که از گلبرگهای این گیاه استخراج میشود بنام زردج و ما العصفر مشهوراست. یا تخم کاجیره. دانه کاجیره. یا کاجیره صحرایی. یکی از گونه های کاژیره که بطور خود رو در مزارع میروید و برگهایش دارای کرک میباشند زعفران بیابانی قرطم بری
پرنده ایست کوچک از تیره سبکبالان از گروه دندانی منقاران قدش کمی از گنجشک بزرگتر ولی از قمری کوچکتر است. رنگ پرهای بدنش برنزی مایل به زرد میباشد. پرنده ایست حشره خوار و اجتماعی و چون آفت ملخ است برای زراعت مفید میباشد. در حدود 6 گونه از آن شناخته شده و در ایران فراوانست. یا سار سیاه گونه ای سار که در نواحی گردن و سرو کناره بالها و در انتهای دم دارای پرهای تیره و بقیه پرهایش قرمز رنگ است و جثه اش هم از سار معمولی کمی بزررگتر است و در دفع ملخ بسیار مفید است. در نواحی آسیای صغیر و آسیای مرکزی و ایران میزید
پرنده ایست کوچک از تیره سبکبالان از گروه دندانی منقاران قدش کمی از گنجشک بزرگتر ولی از قمری کوچکتر است. رنگ پرهای بدنش برنزی مایل به زرد میباشد. پرنده ایست حشره خوار و اجتماعی و چون آفت ملخ است برای زراعت مفید میباشد. در حدود 6 گونه از آن شناخته شده و در ایران فراوانست. یا سار سیاه گونه ای سار که در نواحی گردن و سرو کناره بالها و در انتهای دم دارای پرهای تیره و بقیه پرهایش قرمز رنگ است و جثه اش هم از سار معمولی کمی بزررگتر است و در دفع ملخ بسیار مفید است. در نواحی آسیای صغیر و آسیای مرکزی و ایران میزید