جدول جو
جدول جو

معنی کارافزائی - جستجوی لغت در جدول جو

کارافزائی(اَ)
عمل کارافزای
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کارافزا
تصویر کارافزا
مایۀ دردسر و گرفتاری، مزاحم
فرهنگ فارسی عمید
(پَ پَ)
کارافزا. کارفزا. زیادکننده کار. آنکه مشغولیت دیگری افزون کند:
چون بود دولت تو روزافزون
چه زیان از حسود کارافزای.
انوری
لغت نامه دهخدا
(اَ)
کارابزار. آلات و وسائل کار. ابزار کار، افزار کار
لغت نامه دهخدا
(پَ غَ)
کارافزا. زیادکننده کار. رجوع به کارافزا شود:
گه مان بفزائید و گهی مان بستائید
بر خویشتن از خویش همی کارفزائید.
ناصرخسرو.
، پرگو. مزاحم
لغت نامه دهخدا
(پَ)
رجوع به کارافزای شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از کار فزایی
تصویر کار فزایی
عمل کار افزای
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کار افزایی
تصویر کار افزایی
عمل کار افزای
فرهنگ لغت هوشیار