جدول جو
جدول جو

معنی کارآمدن - جستجوی لغت در جدول جو

کارآمدن
((مَ دَ))
شایسته بودن، سر و کار داشتن
تصویری از کارآمدن
تصویر کارآمدن
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کارآمدی
تصویر کارآمدی
آکتیویزم
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از کارآمدان
تصویر کارآمدان
اکهاء
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از کارآمد
تصویر کارآمد
مفید
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از کارآمد
تصویر کارآمد
آنکه کارها را به نیکوئی انجام دهد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کارآمد
تصویر کارآمد
((مَ))
شایسته، کاردان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کارآمد
تصویر کارآمد
کاردان، کارآزموده، شایسته، کسی که کارها را به خوبی انجام می دهد، چیزی که به کار آید و سودمند باشد
فرهنگ فارسی عمید
эффективный
دیکشنری فارسی به روسی
มีประสิทธิภาพ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از بار آمدن
تصویر بار آمدن
تربیت شدن، پرورش یافتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کارآموز
تصویر کارآموز
کسی که در حال یاد گرفتن کاری است، دانشجویی که برای کسب مهارت و تجربه در رشتۀ تحصیلی خود در جایی کار می کند، کسی که به دیگری چیزی می آموزد، تعلیم دهنده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کنار آمدن
تصویر کنار آمدن
با کسی سازش کردن و اختلاف خود را رفع کردن، موافقت کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فراآمدن
تصویر فراآمدن
پیش آمدن
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه کاری دارد، خدمتکار، کسی که در موسسه یا اداره ای بکاری مشغولست عضو، کار آمد لایق کار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کار زدن
تصویر کار زدن
استعمال کردن بکار بردن بکار زدن
فرهنگ لغت هوشیار