- کارآمدن ((مَ دَ))
- شایسته بودن، سر و کار داشتن
معنی کارآمدن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
آکتیویزم
اکهاء
آنکه کارها را به نیکوئی انجام دهد
کاردان، کارآزموده، شایسته، کسی که کارها را به خوبی انجام می دهد، چیزی که به کار آید و سودمند باشد
Efficient
eficiente
effizient
efektywny
эффективный
ефективний
eficiente
efficient
efficiente
efficiënt
efisien
فعّالٌ
มีประสิทธิภาพ
کارآمد
تربیت شدن، پرورش یافتن
کسی که در حال یاد گرفتن کاری است، دانشجویی که برای کسب مهارت و تجربه در رشتۀ تحصیلی خود در جایی کار می کند، کسی که به دیگری چیزی می آموزد، تعلیم دهنده
با کسی سازش کردن و اختلاف خود را رفع کردن، موافقت کردن
پیش آمدن
آنکه کاری دارد، خدمتکار، کسی که در موسسه یا اداره ای بکاری مشغولست عضو، کار آمد لایق کار
استعمال کردن بکار بردن بکار زدن