جدول جو
جدول جو

معنی کاثعه - جستجوی لغت در جدول جو

کاثعه
(ثِ عَ)
شفهٌکاثعهٌ، لب سرخ یا ستبر پر از خون و لثهٌ کاثعهٌ کذلک. و شفهٌ کاثعهٌ باثعهٌ، لب ستبر. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
کاثعه
لب کلفت لب ستبر
تصویری از کاثعه
تصویر کاثعه
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(ثِ عَ)
تأنیث باثع: شفه باثعه، لب سرخ و سطبر از غلبۀ خون نزدیک به انشقاق رسیده. (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(ثِ مَ)
کماءه کاثمه، سماروغ درشت. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(ثِ بَ)
پیش شانه جای اسب. ج، اکثاب. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(رِ عَ)
خرمابن لب آب. (ناظم الاطباء). خرمابن به آب نزدیک. ج، کارعات
لغت نامه دهخدا
(نِ عَ)
مؤنث کانع. ج، کوانع. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). انوف کانعه: بینی های بروی چسبیده. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(کُ عَ)
فرقی که بر وسط لب بالایین است. (منتهی الارب) (آنندراج). ناو در میانۀ لب بالایین. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(کَ ثَ عَ)
گل و لای. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(کَ / کُ عَ)
کفک که دیگ از سر اندازد. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، سرشیر و کف آن. (منتهی الارب). آنچه بر سرشیر آید از چربی و دفزک. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا