جدول جو
جدول جو

معنی ژیژ - جستجوی لغت در جدول جو

ژیژ
مردار، پلشت، نجس
تصویری از ژیژ
تصویر ژیژ
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از آیژ
تصویر آیژ
آییژ، بوی مادران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ریژ
تصویر ریژ
هوس، مراد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ژوژ
تصویر ژوژ
خارپشت، جوجه تیغی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ژیک
تصویر ژیک
قطره باران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ژیر
تصویر ژیر
ژی آبگیر آبدان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ژیت
تصویر ژیت
فرانسوی خوابگاه، بستر
فرهنگ لغت هوشیار
بوته گیاهی است بغایت سفید و شبیه بدرمنه در نهایت بی مزگی و هر چند شتر آن را بخاید نرم نشود و بسبب بیمزگی فرو برد. توضیح: درباره هویت این گیاه اختلاف است. مولف برهان آن را علفی دانسته که در دوغ کنند و هم آنرا نوعی کنگر نوشته و مرادف خار شتر دانسته است. مرحوم دهخدا در لغت نامه آنرا همان کاکوتی میداند، تره دوغ یعنی آنچه از رستنی که در دوغ و ماست کنند، سخن بیهوده یاوه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تیژ
تصویر تیژ
تز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ژیک
تصویر ژیک
قطره، چکه، قطرۀ باران
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ریژ
تصویر ریژ
کام، آرزو، مراد، هوس، برای مثال دیدی تو ریژ و کام بدو اندرون بسی / با ریدکان مطرب بودی به فرّ و زیب (رودکی - ۴۹۳)
زمین پشته پشته
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ژاژ
تصویر ژاژ
گیاهی بی مزه، خاردار و خودرو شبیه درمنه که در صحراها می روید، شتر آن را از زمین می کند و می جود اما نمی تواند نرم کند و فرو ببرد، جز سوختن مصرفی ندارد،
حرف بی ربط و بی معنی، سخن بیهوده و بی سر و ته، چرند، یاوه، ژاژه، چرند و پرند، دری وری، جفنگ، چرت، شرّ و ور، کلپتره، چرت و پرت، فلاده، بسباس، ترّهه
کنگر
کاکوتی
ژاژ خاییدن: کنایه از سخنان بی مزه، بیهوده و بی معنی گفتن، یاوه سرایی کردن، برای مثال همه دعوی کنی و خایی ژاژ / در همه کارها حقیری و هاژ (ابوشکور - شاعران بی دیوان - ۸۷) ، گر ننالم گویند نیست حاجتمند / وگر بنالم گویند ژاژ می خاید (مسعودسعد - ۱۲۳)
ژاژ دراییدن: کنایه از سخنان بی مزه، بیهوده و بی معنی گفتن، یاوه سرایی کردن، ژاژ خاییدن، برای مثال کسی که ژاژ دراید به درگهی نشود / که چرب گویان آنجا شوند کندزبان (فرخی - ۳۲۷)
ژاژ لاییدن: کنایه از سخنان بی مزه، بیهوده و بی معنی گفتن، یاوه سرایی کردن، ژاژ خاییدن، برای مثال آن خبیث از شیخ می لایید ژاژ / کژنگر باشد همیشه عقل کاژ (مولوی - ۳۱۸)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غیژ
تصویر غیژ
آواز طولانی تند رفتن چیزی سخت در هوا مانند آواز سنگ فلاخن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نیژ
تصویر نیژ
عشقه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آیژ
تصویر آیژ
((یِ))
آییژ، شراره آتش، جرقه. آییژ، پژواک، آبیز، هم گویند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ریژ
تصویر ریژ
زمین پشته پشته
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ریژ
تصویر ریژ
کام، آرزو، هوس
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ژاژ
تصویر ژاژ
گیاهی است بی مزه، خاردار و خودرو که در صحراها می روید، شتر آن را می جود ولی نمی تواند فرو ببرد، کنایه از سخن بیهوده، ژاژه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ژیر
تصویر ژیر
آبگیر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از غیژ
تصویر غیژ
((اِصت.))
آواز طولانی تند رفتن چیز سخت در هوا
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ژیر
تصویر ژیر
آبگیر، تالاب، استخر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غیژ
تصویر غیژ
صدای گلولۀ تفنگ و مانند آن هنگام شکافتن هوا، بن مضارع غیژیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نیژ
تصویر نیژ
عشقه، گیاهی با برگ های درشت و ساقه های نازک که به درخت می پیچد و بالا می رود، ازفچ، نویچ، دارسج، پاپیتال، لوک، غساک، جلبوب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ژیژیس
تصویر ژیژیس
(دخترانه)
نام ندیمه پروشات همسر داریوش پادشاه هخامنشی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ژی
تصویر ژی
استخر، تالاب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ژی
تصویر ژی
جایی که آب در آن جمع می شود، آبگیر، تالاب، برای مثال می ستان اکنون بدانگه کاین زمین همچون ستی / آب چون مهتاب و بر ماهی چو زندان گشته ژی (ابوشکور - شاعران بی دیوان - ۹۱)، استخر، جوی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ژی
تصویر ژی
آبگیر، آبدان
فرهنگ فارسی معین