جدول جو
جدول جو

معنی ژیژ - جستجوی لغت در جدول جو

ژیژ
مردار، پلشت، نجس
تصویری از ژیژ
تصویر ژیژ
فرهنگ فارسی عمید
ژیژ
مردار، (جهانگیری)، پلشت، نجس، (برهان)، لاش، چرکین، در صحاح الفرس ژیژ و ریژ آمده و ناچار یکی تصحیف دیگری است، صاحب فرهنگ رشیدی آرد: ژیژ، ژیژا، ژاوژا، ژأوژا (هر چهار لغت) مرادف جیز و جیژ است یعنی خارپشت
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ژیر
تصویر ژیر
آبگیر، تالاب، استخر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ژیک
تصویر ژیک
قطره، چکه، قطرۀ باران
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ریژ
تصویر ریژ
کام، آرزو، مراد، هوس، برای مثال دیدی تو ریژ و کام بدو اندرون بسی / با ریدکان مطرب بودی به فرّ و زیب (رودکی - ۴۹۳)
زمین پشته پشته
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ژاژ
تصویر ژاژ
گیاهی بی مزه، خاردار و خودرو شبیه درمنه که در صحراها می روید، شتر آن را از زمین می کند و می جود اما نمی تواند نرم کند و فرو ببرد، جز سوختن مصرفی ندارد،
حرف بی ربط و بی معنی، سخن بیهوده و بی سر و ته، چرند، یاوه، ژاژه، چرند و پرند، دری وری، جفنگ، چرت، شرّ و ور، کلپتره، چرت و پرت، فلاده، بسباس، ترّهه
کنگر
کاکوتی
ژاژ خاییدن: کنایه از سخنان بی مزه، بیهوده و بی معنی گفتن، یاوه سرایی کردن، برای مثال همه دعوی کنی و خایی ژاژ / در همه کارها حقیری و هاژ (ابوشکور - شاعران بی دیوان - ۸۷) ، گر ننالم گویند نیست حاجتمند / وگر بنالم گویند ژاژ می خاید (مسعودسعد - ۱۲۳)
ژاژ دراییدن: کنایه از سخنان بی مزه، بیهوده و بی معنی گفتن، یاوه سرایی کردن، ژاژ خاییدن، برای مثال کسی که ژاژ دراید به درگهی نشود / که چرب گویان آنجا شوند کندزبان (فرخی - ۳۲۷)
ژاژ لاییدن: کنایه از سخنان بی مزه، بیهوده و بی معنی گفتن، یاوه سرایی کردن، ژاژ خاییدن، برای مثال آن خبیث از شیخ می لایید ژاژ / کژنگر باشد همیشه عقل کاژ (مولوی - ۳۱۸)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نیژ
تصویر نیژ
عشقه، گیاهی با برگ های درشت و ساقه های نازک که به درخت می پیچد و بالا می رود، ازفچ، نویچ، دارسج، پاپیتال، لوک، غساک، جلبوب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غیژ
تصویر غیژ
صدای گلولۀ تفنگ و مانند آن هنگام شکافتن هوا، بن مضارع غیژیدن
فرهنگ فارسی عمید
(ژُ)
قبیله ای از بربر، بطنی است از بطون هواره. (صبح الاعشی ج 1 ص 364)
لغت نامه دهخدا
(ژُ)
نام ناحیتی به افریقای جنوبی از مستعمرات انگلیس، دارای 10095 تن سکنه
لغت نامه دهخدا
نشان قدیس ژرژ، نام نشان روسیه. آن را کاترین دوم ملکۀ روسیه به منظور سپاسداری از ابراز لیاقت بسال 1769 میلادی باب کرد. روبان این نشان را هفت راه، چهار زرد و سه سیاه است
گیلکی: پیله، بزرگ، نامی از نامها در گیلان و مازندران: پیل آغا
لغت نامه دهخدا
بمعنی آژیر است که آبگیر و تالاب و گوی باشد که آب باران و غیره در آن جمع شود، (برهان)، حوض، ژی، آبدان، شمر، آبگیر، برکه، غدیر، اوشال
لغت نامه دهخدا
قطرۀ باران، (برهان)، قطره باشد و در بعض فرهنگها بجای یای تحتانی نون مرقوم است، (جهانگیری) (رشیدی)، ژنگ، بمعنی خارپشت هم آمده است لیکن اشاره به حرکتش نشده، (برهان)
لغت نامه دهخدا
ژیغ، قطره،
- ژیگ ژیگ، ژیغژیغ، قطره قطره، (غیاث)
لغت نامه دهخدا
ل، ا، گوسه دگین، نام کاریکاتوریست فرانسوی، مولد پاریس و وفات در شارانتون (1840- 1885 میلادی)، او را آندره نیز نامند
لغت نامه دهخدا
(یَ)
نام کرسی بخش در لواره از ولایت مونتارژی واقع در کنار رود لوار، دارای 8257 تن سکنه
لغت نامه دهخدا
تز، (فرهنگ فارسی معین)، محل سبز مزرعۀ کاشته شده، غرش شکم و ضرطه و بادی که از سوراخ پائین خارج شود، (ناظم الاطباء)، رجوع به تیز شود
لغت نامه دهخدا
خارپشت، (لغت نامۀ اسدی در کلمه خارپشت)، خارپشت خرد، جوجه تیغی، کوله، گوله، (برهان)، رجوع به خارپشت شود
لغت نامه دهخدا
(فَ)
دوائی است که آن را گیاه ترکی و اگر ترکی خوانند. (برهان). اسم وج است. (فهرست مخزن الادویه). ظاهراً مصحف فژژ است. (از حاشیۀ برهان چ معین). رجوع به فژ، فریژ و فژژ شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از ژیت
تصویر ژیت
فرانسوی خوابگاه، بستر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آیژ
تصویر آیژ
آییژ، بوی مادران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ریژ
تصویر ریژ
هوس، مراد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ژوژ
تصویر ژوژ
خارپشت، جوجه تیغی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ژیک
تصویر ژیک
قطره باران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ژیر
تصویر ژیر
ژی آبگیر آبدان
فرهنگ لغت هوشیار
بوته گیاهی است بغایت سفید و شبیه بدرمنه در نهایت بی مزگی و هر چند شتر آن را بخاید نرم نشود و بسبب بیمزگی فرو برد. توضیح: درباره هویت این گیاه اختلاف است. مولف برهان آن را علفی دانسته که در دوغ کنند و هم آنرا نوعی کنگر نوشته و مرادف خار شتر دانسته است. مرحوم دهخدا در لغت نامه آنرا همان کاکوتی میداند، تره دوغ یعنی آنچه از رستنی که در دوغ و ماست کنند، سخن بیهوده یاوه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تیژ
تصویر تیژ
تز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غیژ
تصویر غیژ
آواز طولانی تند رفتن چیزی سخت در هوا مانند آواز سنگ فلاخن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نیژ
تصویر نیژ
عشقه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ریژ
تصویر ریژ
کام، آرزو، هوس
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آیژ
تصویر آیژ
((یِ))
آییژ، شراره آتش، جرقه. آییژ، پژواک، آبیز، هم گویند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از غیژ
تصویر غیژ
((اِصت.))
آواز طولانی تند رفتن چیز سخت در هوا
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ژیر
تصویر ژیر
آبگیر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ژاژ
تصویر ژاژ
گیاهی است بی مزه، خاردار و خودرو که در صحراها می روید، شتر آن را می جود ولی نمی تواند فرو ببرد، کنایه از سخن بیهوده، ژاژه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ریژ
تصویر ریژ
زمین پشته پشته
فرهنگ فارسی معین