جدول جو
جدول جو

معنی ژیویز - جستجوی لغت در جدول جو

ژیویز
پاره کردن، جر دادن، بانگ
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(ری)
ریواس. (ناظم الاطباء) (از آنندراج) (از برهان) ، مکر و حیله. دغا. ریو. (ناظم الاطباء) (ازآنندراج) (از برهان). رجوع به ریواس و ریویج شود
لغت نامه دهخدا
(می)
مویز. میمیز. کشمش. (یادداشت مؤلف) : از وی (از مالن) میویز طایفی خیزد. (حدودالعالم). و نبیذ و خرما و میویز چون اندک طبخی بیابد حلال شود. (راحهالصدور راوندی). چون عصیر خرما و میویز و انگور به هم بیامیزند. (راحهالصدور راوندی).
باز میویز فراوان به تنقل می خور
آن زمان از سر گردوی کنک مغز درآر.
بسحاق اطعمه.
و رجوع به مویز شود
لغت نامه دهخدا
نوعی انگور خشکیده گونه ای کشمش که از انگور شاهانی تهیه کنند. بیشتر کشمش در انگور خشکیده کوچک استعمال میشود و مویز در انگور بزرگ، نوعی انگور: (خون انگور فراز آور یا خون مویز که مویزای عجبی هست به انگور قریب) (منوچهری. د. چا. 2 ص 6) توضیح در اینجا مراد} کشمش {نیست زیرا کشمش عصاره (خون) ندارد
فرهنگ لغت هوشیار