جدول جو
جدول جو

معنی ژینسنه - جستجوی لغت در جدول جو

ژینسنه
(سُ نِ)
آرماند. نام وکیلی از وکلای مجلس کنوانسیون از دستۀ ژیروندن. مولد بردو. وی در پاریس به دار آویخته شد (1758-1793 میلادی)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کیسنه
تصویر کیسنه
نخ یا ریسمانی که به دور دوک پیچیده شده باشد، جغرسته، جفرسته، جفرسه
فرهنگ فارسی عمید
(ژُ سُ)
جانسن. بنژامن. نام یکی از بهترین شعرای درام نویس انگلیس. مولد وستمینستر بسال 1572 یا 1573و وفات بسال 1637 میلادی وی را بن ژنسن نیز میگفتند
جانسن. سموئل. نام نویسنده و نقّاد انگلیسی متولد در لیشفیلد و متوفی در لندن (1709-1784 میلادی). مؤلف کتاب تذکرۀ زندگانی شعرای انگلیس
جانسن. اندریو. نام رئیس جمهوری اتازونی در سال 1865 میلادی وی پس از کشته شدن لینکلن به مقام ریاست جمهور رسید (1808-1875 میلادی)
لغت نامه دهخدا
(نَ)
گیسو باشد. (فرهنگ شعوری ج 2 ص 314). اما در جای دیگر دیده نشد و ظاهراً مصحف کیسنه باشد که به معنی ریسمانی است که به وقت رشتن بر دوک پیچیده شود. رجوع به کیسنه شود
لغت نامه دهخدا
(سَ نَ / نِ)
ریسمان بر دوک پیچیده بود چون خایه. (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 448). ریسمانی که بر دوک پیچیده باشد، و آن را دوکچی و فروهه و فرموک نیز خوانند. (فرهنگ رشیدی) (آنندراج). ریسمانی را گویند که به وقت رشتن بر دوک پیچیده شود. (از برهان) (از ناظم الاطباء) :
سر که یابد گسسته کیسنه را
دور باشد بتاوه کرسنه را.
عنصری (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(سَ نَ / نِ)
ماشوره را گویند. (جهانگیری). لوله و ماشوره باشد. لیسپنه. (برهان)
لغت نامه دهخدا
(سِ سِ نَ)
تیزی مهره های پشت. (ناظم الاطباء). سنسن. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(سِ)
ژان. مورخ کاتولیک آلمانی. مولد وی کسانتن و مؤلف تاریخ ملت آلمان است (1829- 1891 میلادی)
ژول. عالم طبیعی و ستاره شناس فرانسوی (1824- 1907 میلادی)
آبراهام. نقاش فلاماندی (1575- 1632 میلادی)
لغت نامه دهخدا
(سِ)
نام کرسی بخش ’وین’ از شهرستان مونت مریین دارای قریب 10650 تن سکنه
لغت نامه دهخدا
(سَ / سِ)
هر چیز بسته را گویند که به دشواری وا شود و دیر حل گردد و ظاهراً این لغت با انیسه تصحیف خوانی شده است و در اصل لغت انبسته است. (برهان) (ناظم الاطباء). رجوع به انبسته شود، زعفران. (مهذب الاسماء) ، خون سیاوشان. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
(ژِ نِ)
کنراد. نام طبیعی دان و فیلسوف سویسی. مولد سال 1516 در زوریخ و وفات بسال 1565 م
سالمون. نام شاعر و دورنماساز سویسی. مولد و وفات به زوریخ (1730-1788 میلادی)
ماتیا. نام زبان شناس آلمانی. مولد روت بسال 1691 و وفات بسال 1761 م
لغت نامه دهخدا
(فَ نَ)
مؤنث فینان. (منتهی الارب). رجوع به فینان شود
لغت نامه دهخدا
(اِ)
بین. جدا شدن: بان الشی ٔ بیناً و بیوناً و بینونه، از هم جدا شدن. (از منتهی الارب). جدا شدن. (تاج المصادر بیهقی) (المصادر زوزنی)
لغت نامه دهخدا
(بَ نو نَ)
نام محلی میان عمان و بحرین و فاصله آن تا بحرین شصت فرسخ است و اصمعی بینونه را در مرزهای یمن از ناحیۀ عمان قرار داده و دیگری بینونه را در سرزمینی بالاتر از عمان متصل به شحر ذکر کرده است. (از معجم البلدان).
- بینونهالدنیا، دهی است در شق بنی سعد. (معجم البلدان) (منتهی الارب).
- بینونهالقصوی، دهی است در شق بنی سعد. (ازمعجم البلدان) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
حین. (اقرب الموارد). هنگام رسیدن. (المنجد) : ینقل المجرد الی وزن افعل لمعان منها الحینونهنحو احصدالزرع، ای حان حصاده. (المنجد). نزدیک شدن. وقت رسیدن. حین. (ناظم الاطباء). رجوع به حین شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از بینونه
تصویر بینونه
جدایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لیسنه
تصویر لیسنه
لوله و ماشوره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سنسنه
تصویر سنسنه
کجه چنگک، سر مهره، سر دنده
فرهنگ لغت هوشیار
باشش بوش، پیدایش آفرینش بودن: همه مراد های هر دو جهانی چون نردبان پایه است بیک مراد و آن کینونه است فی مقعد صدق عند ملیک مقتدر، آفرینش کون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فینانه
تصویر فینانه
پر شاخه: درخت
فرهنگ لغت هوشیار
ریسمانی که بوقت رشتن بر دوک پیچیده شود دو کچی فروهه فرموک: سرکه تابد گسسته کیسنه را دور باشد بتاوه کرسنه را. (عنصری)
فرهنگ لغت هوشیار
امسال
فرهنگ گویش مازندرانی