جدول جو
جدول جو

معنی ژیله - جستجوی لغت در جدول جو

ژیله(دخترانه و پسرانه)
در گویش لرستان، ژاله تگرگ ریز
تصویری از ژیله
تصویر ژیله
فرهنگ نامهای ایرانی
ژیله(لِ)
کلود کازیمیر. عالم گیاه شناس فرانسوی. مولد درمان و وفات در آلنس (1806-1896 میلادی)
لوئی. نام عالم تاریخ صنایع از مردم فرانسه و عضو آکادمی فرانسه. مولد پاریس بسال 1876
لغت نامه دهخدا
ژیله((لِ))
نوعی لباس بدون آستین جلو بسته شبیه بلوز
تصویری از ژیله
تصویر ژیله
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ژیلا
تصویر ژیلا
(دخترانه)
ژاله تگرگ
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ژاله
تصویر ژاله
(دخترانه)
شبنم، قطره، شبنم، قطره باران
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ویله
تصویر ویله
شور و غوغا، فریاد، بانگ بلند، برای مثال چو رعد خروشان یکی ویله کرد / که گفتی بدرّید دشت نبرد (فردوسی - ۴/۱۲۵)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ژاله
تصویر ژاله
قطره ای که روی برگ گل یا گیاه قرار می گیرد، شبنم، برای مثال ژاله بر لاله فرودآمده هنگام سحر / راست چون عارض گل بوی عرق کردۀ یار (سعدی۲ - ۶۴۶)، ژاله بر گل فتاد چون عرقی / که به رخسار یار من باشد (بهرامی - شاعران بی دیوان - ۴۰۵)
تگرگ، قطره های باران که در اثر سرد شدن ناگهانی هوا در ارتفاع کم به صورت دانه های کوچک یخ می بارد، یخچه، سنگچه، شهنگانه، سنگک، شخکاسه، پسکک، آب بسته، پسنگک، سنگرک، باران تند با قطره های درشت، برای مثال ز بس نیزه و گرز و گوپال و تیغ / تو گفتی همی ژاله بارد ز میغ (فردوسی - ۳/۲۲۹)
چند تکه چوب و تخته که به خیک های بادکرده می بستند و در آب می انداختند و برای عبور از آب، روی آن می نشستند، برای مثال چه آب سیلی گر ژاله برگرفتی مرد / چه آب جویی گر پیل برگرفتی بار (فرخی - ۶۴)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ژیوه
تصویر ژیوه
جیوه، عنصری نقره ای رنگ که در حرارت متعارفی مایع می شود و در ۴۰ درجه زیر صفر منجمد می گردد، در ساختن بارومتر و برای جیوه دادن آیینه به کار می رود، از مادۀ معدنی سرخ رنگی به نام شنجرف به دست می آید، هرگاه شنجرف را حرارت بدهند جیوه به صورت بخار از آن خارج می شود و آن را در ظرف های مخصوص سرد می کنند و بعد جمع آوری می کنند، گاهی هم به حالت خالص در طبیعت پیدا می شود، مرکور، زیبق، سیماب، آبک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غیله
تصویر غیله
خدعه، مکر، کشتن ناگهانی، ناگهان کسی را کشتن، ترور
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شیله
تصویر شیله
حیله، مکر، خدعه
شیلم، دانۀ سرخ و تلخ گیاهی که از جو باریک تر است و ضماد آن برای معالجۀ دمل به کار می رود، چچن، چچم، شلمک، شولم، گندم دیوانه
شیاری که در دامنۀ تپه بر اثر بارندگی پدید آمده باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نیله
تصویر نیله
کبودرنگ، به رنگ نیل، نیل فام، هر چیز کبودرنگ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از میله
تصویر میله
جسمی باریک، استوانه ای و معمولاً فلزی، میل، میلۀ باریک فلزی برای بافتنی، میل بافتنی، در علم زیست شناسی رشته ای باریک در زیر پرچم گل، فیله
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ژیره
تصویر ژیره
زیره، گیاهی علفی و یک ساله، با ساقه های سبز، برگ های بریدۀ باریک، گل های سفید کوچک و تخم های ریز و معطر که به عنوان چاشنی غذا و دارو مصرف می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فیله
تصویر فیله
گوشت مرغوب، نرم و بدون استخوان
مؤنث واژۀ فیل، فیل مؤنث
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سیله
تصویر سیله
گلۀ گاو، گوسفند، آهو یا اسب، گله، رمه، برای مثال به باغ اندر کنون مردم نبرد مجلس از مجلس / به راغ اندر کنون آهو نبرد سیله از سیله (فرخی - ۳۴۹)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ویله
تصویر ویله
بلیه، گرفتاری و سختی، فضیحت، رسوایی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ژیلت
تصویر ژیلت
نوعی لباس جلوبستۀ بدون آستین، جلیقه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پیله
تصویر پیله
پافشاری و اصرار در کاری به طوری که ایجاد دردسر و مزاحمت کند
چرک و ورم که در پای دندان پیدا شود، آبسه
پیلۀ کرم ابریشم، پردۀ نازکی که کرم ابریشم از لعاب دهن خود به دور خود می تند و در میان آن محصور می شود، پیله ها را به ترتیب مخصوصی گرم می کنند و می ریسند تا ابریشم به دست آید، فیلچه، نوغان، بادامه، پله
پیله کردن: کنایه از دربارۀ مطلبی بیش از حد سماجت و پافشاری کردن، اصرار کردن، در پزشکی ورم کردن لثه، چرک و ورم کردن پای دندان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ایله
تصویر ایله
گوزن ماده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ژوله
تصویر ژوله
چکاوک
فرهنگ لغت هوشیار
منشور پادشاهان، قباله خانه و باغ و مانند آن. پیکانی که مانند بیل سازند، پاروی کشتیبانان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ژاله
تصویر ژاله
صاحب برهان، تگرگ، باران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ژیوه
تصویر ژیوه
جیوه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ژیلت
تصویر ژیلت
بی آستین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ژیره
تصویر ژیره
زیره
فرهنگ لغت هوشیار
خرده سفال، سفال خرد شده گلوله کوچک سنگی با بلوری که اطفال با آن بازی می کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چیله
تصویر چیله
چیرا: هندی برده
فرهنگ لغت هوشیار
گیاهی است از تیره گندمیان که دارای خوشه هایی کوچکی می باشد، نباتی است یک ساله و دانه های آن مدت مدیدی قادرند که قوه نمای خود را حفظ کنند شلمک یکی از گیاهان خوب مراتع و در هر سال سه مرتبه میشود آن را درو کرد زوان دنقه شیلم چچم چچن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیله
تصویر سیله
گله و رمه (اسب گاو گوسفند و جز آن ها)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیله
تصویر پیله
محفظه ابریشمین کرم ابریشم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خیله
تصویر خیله
خود بینی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حیله
تصویر حیله
قدرت بر تصرف، توانائی، چاره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شیله
تصویر شیله
حیله
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پیله
تصویر پیله
آبسه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از حیله
تصویر حیله
ترفند، شیله، فریب
فرهنگ واژه فارسی سره