- ژکنده
- کسی که از روی خشم و دلتنگی زیر لب سخن می گوید، لند لند کننده، غر غر کننده، ژکان، زکان
معنی ژکنده - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
منفجره
آنچه که میچکد
کسی که چیزی را می مکد
پرکرده شده، انباشته، کنایه از چاق، فربه
ویژگی مایعی که از جایی می چکد و چکه چکه فرومی ریزد
آنکه چیزی را بمکد: (چو جای هوا اندر آن نی پاره خالی شود ببالا برآید و بر دهان آن مکنده رسد) (جامع الحکمتین. 127)، جمع مکندگان
آجیده شده (جامه) بخیه کرده (سوزنی)، آنچه در زمین و غیره پنهان کنند دفینه، دفن شده چال شده
طویله، برای مثال روز به آکنده شدم، یافتم / آخور چون پاتلۀ سفلگان (ابوالعباس ربنجنی - شاعران بی دیوان - ۱۳۵)
Dripping
капающий
tropfend
крапельний
kapiący
pingando
gocciolante
goteando
dégoulinant
druppelend
menetes
قائمٌ
टपकता हुआ
מטפטף
방울 방울 떨어지는
damlayan
inayo toneka
ٹپکتا ہوا
پاره، کهنه، فرسوده، جامۀ کهنه و پاره پاره، برای مثال نه سلطان خریدار هر بنده ای ست / نه در زیر هر ژنده ای زنده ای ست (سعدی۱ - ۱۰۳)
بزرگ، کلان، عظیم، بیشتر در صفت پیل یا گرگ یا شیر و مانند این ها آمده است،برای مثال زمانی همی بود سهراب دیر / نیامد به نزدیک او ژنده شیر (فردوسی - ۲/۱۵۵)
بزرگ، کلان، عظیم، بیشتر در صفت پیل یا گرگ یا شیر و مانند این ها آمده است،