جدول جو
جدول جو

معنی ژکفری - جستجوی لغت در جدول جو

ژکفری
شکیبایی، بردباری، صبر
تصویری از ژکفری
تصویر ژکفری
فرهنگ فارسی عمید
ژکفری
(ژَ فَ)
شکیبائی. (برهان). صبر. شکیب
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کفری
تصویر کفری
عصبی، خشمگین، مربوط به کفر، کافر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ژکفر
تصویر ژکفر
شکیبا، صبور
فرهنگ فارسی عمید
(رُ)
تئودور. نام فیلسوف فرانسوی متولد در پنتت (دوب) بسال 1796 و متوفی در پاریس بسال 1842 م
لغت نامه دهخدا
(ژَ فَ)
شکیبا. صبور. (برهان). رجوع به ژفکر شود
لغت نامه دهخدا
(ژِ رُ)
ادمن امه فلورانتن. هنرپیشۀ درام و نقاش فرانسوی. مولد مگنله (اوآز) بسال 1804 و وفات در سن پیر-له -نمور بسال 1895 م
اتین فرانسوا. نام پزشک و شیمی دان فرانسوی. متولد بسال 1672 در پاریس و متوفی بسال 1731 م
ژان ماری میشل. نام هنرپیشۀ فرانسوی. متولد بسال 1813 و متوفی به پاریس بسال 1883 م
ماتیو اگوست. مورّخ فرانسوی. مولد پاریس بسال 1820 و وفات در بی اور بسال 1895 م
ژولین لوئی. نام نقاد شهیر فرانسه. متولد بسال 1743 در رن و متوفی بسال 1814 م
گوستاو. نام ادیب و نقاد فرانسوی. مولد بسال 1855 میلادی در پاریس
لغت نامه دهخدا
(کُ فُ / کَ فَ / کِ فِرْ را)
شکوفۀ خرما یا غلاف وی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد). پوست بهار خرما. (الفاظ الادویه). کاردو. (مهذب الاسماء). پوست و غلاف شکوفۀ درخت خرما. (تحفۀحکیم مؤمن). کاناز. گوزه مخ. کم نخل. غنچۀ خرما. جفری. قشرالطلعه. (یادداشت مؤلف) ، میوۀ خوشه مانند خرما که از یک طرف بوسیلۀ برگ غلاف مانندی پوشیده شده. شکوفۀ خرما. (فرهنگ فارسی معین).
و رجوع به تحفۀ حکیم مؤمن و مخزن الادویه شود
لغت نامه دهخدا
(کُ)
منسوب به کفر. کافر و بیدین. (آنندراج). بیدین و ملحد و فاسق و فاجر و بت پرست. (ناظم الاطباء). کسی که کفر می گوید. گاهی بصورت لقب برای اشخاصی که اظهار نارضایی از آفرینش می کنند و زبان انتقاد دارند بکار می رود: شیخ کفری. کریم کفری. دکتر محمدخان کفری و... (فرهنگ لغات عامیانۀ جمال زاده) ، عصبانی. (فرهنگ فارسی معین).
- کفری شدن، سخت ناراحت و خشمناک شدن. نظیر بالا آمدن کفر. (از فرهنگ لغات عامیانۀ جمال زاده) :
نه به سر شوق نگاری نه حضوری تأثیر
عشق کفری شده از دست مسلمانی ما.
محسن تأثیر (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(کُ)
میرحسن... از سادات تربت و در شاعری و شکسته نویسی استاد بود. از تربت به هند رفت و در درگاه خان خانان مورد توجه و عنایت قرار گرفت و در 1017 هجری قمری درگذشت. از اوست:
چو بوی گل به گریبان غنچه بودم گم
بصد فریب در این گلشنم صبا آورد.
(از صبح گلشن چ سنگی ص 340) (از قاموس الاعلام ترکی ج 5 ص 3870)
شاعر و از نجبای یزدخاست فارس و از شاعران عهد صفوی است. از اوست:
یار اگر نازد ز بیت طاق ابرومی رسد
کان دو مصرع در بیاض آفتاب و ماه نیست.
(از تذکرۀ نصرآبادی ص 419).
و رجوع به همین کتاب شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از ژکفر
تصویر ژکفر
صبور و شکیبا
فرهنگ لغت هوشیار
بد دین دشدین، خشمگین کفرا در فارسی: نیام بهاره خرما منسوب به کفر مربوط به کفر، کافر بیدین: (نه بسر شوق نگاری نه حضوری تاثیر، عشق کفری شده از دست مسلمانی ما)، (محسن تاثیر)، عصبانی: (از دست او کفری شدم)، میوه خوشه مانند خرما که از یک طرف بوسیله برگ غلاف مانند پوشیده شداه شکوفه خرما
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کفری
تصویر کفری
((کُ))
کنایه از خشمگین، آشفته
فرهنگ فارسی معین