آندش. دوک دابرانتس ژنرال فرانسوی. مولد بوسی -ل -گراند (کت -در) بسال 1771 میلادی وی در نبرد ایتالیا آجودان ناپلئون اول بود و با هیئت اعزامی به مصر رفت و لیسبن رادر 1807 بگرفت و سرانجام در سال 1813 خود را کشت
آندُش. دوک دابرانتس ژنرال فرانسوی. مولد بوسی -ل ُ-گراند (کت -دُر) بسال 1771 میلادی وی در نبرد ایتالیا آجودان ناپلئون اول بود و با هیئت اعزامی به مصر رفت و لیسبن رادر 1807 بگرفت و سرانجام در سال 1813 خود را کشت
بت، مجسّمه ای از جنس سنگ، چوب، فلز یا چیز دیگر به شکل انسان یا حیوان که بعضی اقوام پرستش می کنند، آیبک، بغ، فغ، جبت، ایبک، صنم، بد، وثن، شمسه، طاغوت
بُت، مجسّمه ای از جنس سنگ، چوب، فلز یا چیز دیگر به شکل انسان یا حیوان که بعضی اقوام پرستش می کنند، آیبَک، بَغ، فَغ، جِبت، ایبَک، صَنَم، بُد، وَثَن، شَمسِه، طاغوت
نام شهری در سویس و کرسی بخشی به همین نام بر کنار دریاچۀ لمان، دارای 135000 تن سکنه. این شهر را دانشگاهی است که کالون بنا نهاده و نیز در آنجا مؤسسات بزرگی از قبیل موزه و کتاب خانه عمومی و کارخانه های ساعت سازی و صنایع ظریفه و شیمیائی وجود دارد. شهر ژنو از جهت صفا و جودت هوا گردشگاه ملل خارجی است. جامعۀ ملل سابقاً در این شهر تشکیل میشد. کانتون ژنو را قریب 180000 تن سکنه است دریاچۀ ژنو، نام دیگر دریاچۀ لمان در جنوب غربی سوئیس شمال آلپ های ساووآ و به زیبائی منظر شهره است. این دریاچه قریب 375 متر از سطح دریا ارتفاع دارد و طول آن هفتاد کیلومتر و عرضش دوازده کیلومتر و عمق ژرفترین جای آن 330 متر است
نام شهری در سویس و کرسی بخشی به همین نام بر کنار دریاچۀ لِمان، دارای 135000 تن سکنه. این شهر را دانشگاهی است که کالوَن بنا نهاده و نیز در آنجا مؤسسات بزرگی از قبیل موزه و کتاب خانه عمومی و کارخانه های ساعت سازی و صنایع ظریفه و شیمیائی وجود دارد. شهر ژنو از جهت صفا و جودت هوا گردشگاه ملل خارجی است. جامعۀ ملل سابقاً در این شهر تشکیل میشد. کانتون ژنو را قریب 180000 تن سکنه است دریاچۀ ژنو، نام دیگر دریاچۀ لِمان در جنوب غربی سوئیس شمال آلپ های ساووآ و به زیبائی منظر شهره است. این دریاچه قریب 375 متر از سطح دریا ارتفاع دارد و طول آن هفتاد کیلومتر و عرضش دوازده کیلومتر و عمق ژرفترین جای آن 330 متر است
نوبه نو. از نو. مکرر. (ناظم الاطباء). تازه به تازه. پیاپی. مدام. متوالیاً. از پی هم: در باغهای پست شده هم بدین امید نونو همی بنفشه نشانند و نسترن. فرخی. آچار سخن چیست معانی و عبارت نونو سخن آری چو فراز آمدت آچار. ناصرخسرو. وین که بگرداند هزمان همی بلبل نونو بشگفتی نواش. ناصرخسرو. کشم هر لحظه جوری نونو از تو به یک جو بر تو ای من جوجو از تو. نظامی. بر دجله گری نونو وز دیده زکاتش ده گر چه لب دریا هست از دجله زکات استان. خاقانی. خستگی های سینه را نونو خاک پر کن که جای مرهم نیست. خاقانی. نونو غم آن راحت جان من دارم جوجو جانی در این جهان من دارم. خاقانی. عمر همچون جوی نونو میرسد مستمری می نماید در جسد. مولوی
نوبه نو. از نو. مکرر. (ناظم الاطباء). تازه به تازه. پیاپی. مدام. متوالیاً. از پی هم: در باغهای پست شده هم بدین امید نونو همی بنفشه نشانند و نسترن. فرخی. آچار سخن چیست معانی و عبارت نونو سخن آری چو فراز آمدت آچار. ناصرخسرو. وین که بگرداند هزمان همی بلبل نونو بشگفتی نواش. ناصرخسرو. کشم هر لحظه جوری نونو از تو به یک جو بر تو ای من جوجو از تو. نظامی. بر دجله گری نونو وز دیده زکاتش ده گر چه لب دریا هست از دجله زکات استان. خاقانی. خستگی های سینه را نونو خاک پر کن که جای مرهم نیست. خاقانی. نونو غم آن راحت جان من دارم جوجو جانی در این جهان من دارم. خاقانی. عمر همچون جوی نونو میرسد مستمری می نماید در جسد. مولوی
نام آهنگساز فرانسوی است که به سال 1818 میلادی در پاریس به دنیا آمد. این آهنگساز اپرای فاوست و رمئو و ژولیت و عده دیگری اپرا ساخته است. از اولین استادان ملودی فرانسه به شمار میرود و به سال 1893م. درگذشت
نام آهنگساز فرانسوی است که به سال 1818 میلادی در پاریس به دنیا آمد. این آهنگساز اپرای فاوست و رمئو و ژولیت و عده دیگری اپرا ساخته است. از اولین استادان ملودی فرانسه به شمار میرود و به سال 1893م. درگذشت
نام یکی از الهه های بزرگ روم و بنا به اساطیر قدیم دختر ساتورن و رآ و زن ژوپیتر. وی را ملکۀ آسمان و الهۀ روشنی و زناشوئی می خواندند و از دیرباز با هرا الهۀیونانی یکی دانسته و بنام او معابدی بنا میکردند
نام یکی از الهه های بزرگ روم و بنا به اساطیر قدیم دختر ساتورن و رِآ و زن ژوپیتر. وی را ملکۀ آسمان و الهۀ روشنی و زناشوئی می خواندند و از دیرباز با هرا الهۀیونانی یکی دانسته و بنام او معابدی بنا میکردند
شراب را گویند که خمرباشد و باین معنی بضم اول هم آمده است چه اونومالی لفظی است یونانی مرکب از شراب و عسل و مالی عسل را گویند. (برهان) (آنندراج). می و خمر. (ناظم الاطباء)
شراب را گویند که خمرباشد و باین معنی بضم اول هم آمده است چه اونومالی لفظی است یونانی مرکب از شراب و عسل و مالی عسل را گویند. (برهان) (آنندراج). می و خمر. (ناظم الاطباء)
دهی از دهستان کوهسارات بخش مینودشت شهرستان گرگان، واقع در 35 هزارگزی جنوب خاوری مینودشت، کوهستانی، سردسیر، دارای 300 تن سکنه، آب آن از رودخانه، محصول آنجا غلات و لبنیات و ابریشم، شغل اهالی زراعت و گله داری، صنایع دستی زنان بافتن پارچۀ ابریشمی و چادرشب، راه مالرو است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
دهی از دهستان کوهسارات بخش مینودشت شهرستان گرگان، واقع در 35 هزارگزی جنوب خاوری مینودشت، کوهستانی، سردسیر، دارای 300 تن سکنه، آب آن از رودخانه، محصول آنجا غلات و لبنیات و ابریشم، شغل اهالی زراعت و گله داری، صنایع دستی زنان بافتن پارچۀ ابریشمی و چادرشب، راه مالرو است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)