جدول جو
جدول جو

معنی ژربوام - جستجوی لغت در جدول جو

ژربوام
(ژِ رُ)
نام پسر ناباط. اولین پادشاه اسباط عشره. وی از سال 931 تا 909 قبل از میلاد سلطنت کرد و از سبط افرائیم بود. رجوع به یربعام شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ژربرا
تصویر ژربرا
(دخترانه)
گلی زینتی به شکل مینا ولی بسیار درشت تر از آن به رنگهای صورتی تا سرخ
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از پردوام
تصویر پردوام
آنچه دوام بسیار داشته باشد
فرهنگ فارسی عمید
از نواحی قم بوده است. حسن بن علی قمی هنگام گزارش خراج نواحی قم آرد: مال منقول با ماه بصره از خراج قریۀ حربوا هزار و ششصد و شصت وچهار دینار و نیمدانگ دیناری... (تاریخ قم ص 124)
لغت نامه دهخدا
(رِبا)
ربواء. ربا. افزونی. ظاهراً افزودن واو برای آن است که رسم الخط قرآنی را حفظ کرده باشند، والاّ در تمام کتب لغت عرب ربا بدون واو است، در فهرست فلوگل هم با واو نوشته شده. (ترجمان جرجانی ترتیب عادل ص 5)
لغت نامه دهخدا
(ژُ)
نام پسر بزرگ و خلیفۀ یهوشافاط. وی از سال 850- 842 قبل از میلاد مدت هشت سال سلطنت کرد و عتلیا دختر عموی شهریار اسرائیل را به زنی گرفت. رجوع به یهورام شود
نام پسر آحاب از زوجه وی ایزابل. او از سال 853 تا 842 قبل از میلاد بر اسرائیل شهریاری داشت. رجوع به یهورام شود
لغت نامه دهخدا
(رِبا)
ربا و سودخوری. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(رِبْ)
عشرات الوف در مراتب شانزده گانه عدد فیثاغوریان. (رسائل اخوان الصفا)
لغت نامه دهخدا
(رِبَ)
تثنیۀ ربا. (منتهی الارب). تثنیۀ رباو ربواء. (ناظم الاطباء). رجوع به هر دو کلمه شود
لغت نامه دهخدا
(تَ)
بالا گرفتن. (مصادراللغه زوزنی) ، زیادتی گرفتن در وام و بیع. (یادداشت مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(یِ رُ بُ)
اولین پادشاه بنی اسرائیل (910- 931 قبل از میلاد). (یادداشت مؤلف). اولین پادشاه اسباط عشره بود. (ازقاموس کتاب مقدس) ، یربعام دوم، پادشاه بنی اسرائیل (789- 749 قبل از میلاد). (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
کافور است. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
(پُ دَ)
که بسیار پاید
لغت نامه دهخدا
(اَ)
شهریست که در قدیم باربوروز نامیده میشد و آن کرسی ناحیه ایست در مقاطعۀ بولیین از ولایت ژورا در فرانسه، موقع آن در کنار نهر کویزانس در فرودسوی کوه و بمسافت 10 هزارگزی شهر بلیرلینی و سکنۀ آن 7000 تن باشند و در آن آثار قدیمه از قرون وسطی بجای مانده است. (ضمیمۀ معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(بَ دَ)
همواره. همیشه. مداوم. علی الدوام. (آنندراج) :
چو تمکین و جاهت بود بردوام
مکن زور بر مرد درویش و عام.
سعدی
لغت نامه دهخدا
تصویری از جربوا
تصویر جربوا
جوز بویا، هل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پردوام
تصویر پردوام
آنچه که دوام بسیار دارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از روام
تصویر روام
آب دهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اروام
تصویر اروام
جمع رومی، رومیان جمع رومی رومیان
فرهنگ لغت هوشیار