معنی پردوام - فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با پردوام
پر دوام
- پر دوام
- ماندنی پایدار آنکه بسیار پایدظنکه بسیار دوام کند
فرهنگ لغت هوشیار
بردوام
- بردوام
- همواره. همیشه. مداوم. علی الدوام. (آنندراج) :
چو تمکین و جاهت بود بردوام
مکن زور بر مرد درویش و عام.
سعدی
لغت نامه دهخدا
پردوامی
- پردوامی
- حالت و چگونگی پردوام. حالت و چگونگی چیزی که بسیار پاید
لغت نامه دهخدا