- ژاله (دخترانه)
- شبنم، قطره، شبنم، قطره باران
معنی ژاله - جستجوی لغت در جدول جو
- ژاله
- صاحب برهان، تگرگ، باران
- ژاله
- قطره ای که روی برگ گل یا گیاه قرار می گیرد، شبنم،
برای مثال ژاله بر لاله فرودآمده هنگام سحر / راست چون عارض گل بوی عرق کردۀ یار (سعدی۲ - ۶۴۶) ، ژاله بر گل فتاد چون عرقی / که به رخسار یار من باشد(بهرامی - شاعران بی دیوان - ۴۰۵)
تگرگ، قطره های باران که در اثر سرد شدن ناگهانی هوا در ارتفاع کم به صورت دانه های کوچک یخ می بارد، یخچه، سنگچه، شهنگانه، سنگک، شخکاسه، پسکک، آب بسته، پسنگک، سنگرک، باران تند با قطره های درشت،برای مثال ز بس نیزه و گرز و گوپال و تیغ / تو گفتی همی ژاله بارد ز میغ (فردوسی - ۳/۲۲۹)
چند تکه چوب و تخته که به خیک های بادکرده می بستند و در آب می انداختند و برای عبور از آب، روی آن می نشستند،برای مثال چه آب سیلی گر ژاله برگرفتی مرد / چه آب جویی گر پیل برگرفتی بار (فرخی - ۶۴)
- ژاله
- چند قطعه چوب و تخته که به خیک های باد کرده بندند و در آب اندازند و روی آن نشینند و از آب گذر کنند، جاله
- ژاله ((لِ))
- شبنم، تگرگ، باران
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(دخترانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
گونه سرخ و گلگون، گلی که رنگهای گوناگون دارد و معروفترین آن لاله سرخ و صحرائی است، گلی به شکل جام و سرخ رنگ
مرخا
بال کوچک
حفره
چکاوک
بوته گیاهی است بغایت سفید و شبیه بدرمنه در نهایت بی مزگی و هر چند شتر آن را بخاید نرم نشود و بسبب بیمزگی فرو برد. توضیح: درباره هویت این گیاه اختلاف است. مولف برهان آن را علفی دانسته که در دوغ کنند و هم آنرا نوعی کنگر نوشته و مرادف خار شتر دانسته است. مرحوم دهخدا در لغت نامه آنرا همان کاکوتی میداند، تره دوغ یعنی آنچه از رستنی که در دوغ و ماست کنند، سخن بیهوده یاوه
با اعداد ترکیب شود و معنی دارنده تعداد سال دهد: دو ساله ده ساله یا همه ساله. هرسال پیوسته
قطعاتی از چوب و تخته که بمشک های پر باد بندند و در آب اندازند وروی آن نشسته از آب عبور کند
از شاله سوئیسی انگلیسی کوهکد خانه سوئیسی گودال گو
جاور، چگونگی، سر مستی شنگولی، مرگ
خواهر مادر
ضعیف النفس، ناتوان پرنده شکاری
پارسائی، خداپرستی بیخود، سرگشته
ازپارسی شالک شال کوچک
غنده و گلولۀ پنبه
جوال، کیسۀ بزرگ و ستبری از نخ ضخیم یا پارچۀ خشن که برای حمل بار بر پشت چهارپایان بارکش می اندازند، تاچه، بارجامه، گوال، غنج، ایزغنج، غرار، غراره، جوالق، شکیش
جوال، کیسۀ بزرگ و ستبری از نخ ضخیم یا پارچۀ خشن که برای حمل بار بر پشت چهارپایان بارکش می اندازند، تاچه، بارجامه، گوال، غنج، ایزغنج، غرار، غراره، جوالق، شکیش
شخص فتنه انگیز، مفسد، بدذات
سراب
وال، نوعی پارچۀ ابریشمی
وال، نوعی پارچۀ ابریشمی
دایرۀ روشن که گاهی گرداگرد قرص ماه ظاهر می شود، شاهورد، شایورد، شادورد، سابود، خرمن ماه،
حلقۀ نورانی که در اطراف چیزی دیده می شود
حلقۀ نورانی که در اطراف چیزی دیده می شود
کالا، برای مثال ور گدا گوید سخن چون زرّ کان / ره نیابد کالۀ او در دکان (مولوی - ۱۳۰)
کاسۀ سفالی ویژۀ قضای حاجت بیماران
ظرف شرابی که از کدو ساخته می شود
کاسۀ سفالی ویژۀ قضای حاجت بیماران
ظرف شرابی که از کدو ساخته می شود
خدا را پرستش کردن، خداپرستی، پارسایی
آلاله، در علم زیست شناسی گلی سرخ رنگ با سه یا پنج گلبرگ، در علم زیست شناسی گیاه این گل، علفی، کوچک و پایا است و در دو نوع بوستانی و بیابانی وجود دارد
شقایق، گیاهی شبیه خشخاش با برگ های بریده و گل های سرخ که در انتهای گلبرگ های آن لکۀ سیاهی وجود دارد، آذریون، شقایق نعمان، لالۀ حمرا، آذرگون، آلاله، شقایق النّعمان، الاله، لالۀ نعمانی، لالۀ سرخ
یک نوع چراغ بلور با پایۀ بلند و حبابی به شکل گل لاله
کنایه از چهره و گونۀ سرخ
کنایه از لب معشوق
شقایق، گیاهی شبیه خشخاش با برگ های بریده و گل های سرخ که در انتهای گلبرگ های آن لکۀ سیاهی وجود دارد، آذریون، شقایق نعمان، لالۀ حمرا، آذرگون، آلاله، شقایق النّعمان، الاله، لالۀ نعمانی، لالۀ سرخ
یک نوع چراغ بلور با پایۀ بلند و حبابی به شکل گل لاله
کنایه از چهره و گونۀ سرخ
کنایه از لب معشوق
گمراه کننده مثلاً کتاب ضاله، در فقه و حقوق حیوان گم شده، گمراه مثلاً قوم ضاله
صدایی که از درد یا از سوز دل برآید، آواز سوزناک، شکایت
حرف بی ربط و بی معنی، سخن بیهوده و بی سر و ته، چرند، یاوه، ژاژ، چرند و پرند، دری وری، جفنگ، چرت، شرّ و ور، کلپتره، چرت و پرت، فلاده، بسباس، ترّهه
شیفته، عاشق، بی قرار از عشق، سرگشته، حیران، آسیون، سرگردان، گیج و گنگ، مستهام، هامی، خلاوه، گیج و ویج، کالیوه، کالیو، آسمند، پکر، کالیوه رنگ، گیج