جدول جو
جدول جو

معنی ژالق - جستجوی لغت در جدول جو

ژالق
(لَ)
نام حصنی به سیستان. زالق، جالق، صالق، جالقان و صالقان نیز ضبط کرده اند. رجوع به زالق شود. (تاریخ سیستان ص 29)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خالق
تصویر خالق
(پسرانه)
به وجود آورنده، پدیدآورنده، از نامهای خداوند
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ژاله
تصویر ژاله
(دخترانه)
شبنم، قطره، شبنم، قطره باران
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از خالق
تصویر خالق
خلق کننده، آفریننده، از نام ها و صفات خداوند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فالق
تصویر فالق
شکافنده، شکاف دهنده، فاتق، کافنده، شکاونده، شکوفنده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ژاله
تصویر ژاله
قطره ای که روی برگ گل یا گیاه قرار می گیرد، شبنم، برای مثال ژاله بر لاله فرودآمده هنگام سحر / راست چون عارض گل بوی عرق کردۀ یار (سعدی۲ - ۶۴۶)، ژاله بر گل فتاد چون عرقی / که به رخسار یار من باشد (بهرامی - شاعران بی دیوان - ۴۰۵)
تگرگ، قطره های باران که در اثر سرد شدن ناگهانی هوا در ارتفاع کم به صورت دانه های کوچک یخ می بارد، یخچه، سنگچه، شهنگانه، سنگک، شخکاسه، پسکک، آب بسته، پسنگک، سنگرک، باران تند با قطره های درشت، برای مثال ز بس نیزه و گرز و گوپال و تیغ / تو گفتی همی ژاله بارد ز میغ (فردوسی - ۳/۲۲۹)
چند تکه چوب و تخته که به خیک های بادکرده می بستند و در آب می انداختند و برای عبور از آب، روی آن می نشستند، برای مثال چه آب سیلی گر ژاله برگرفتی مرد / چه آب جویی گر پیل برگرفتی بار (فرخی - ۶۴)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حالق
تصویر حالق
زایل کننده و سترندۀ موی، سرتراش، دارویی که موی بدن را زایل کند مانند زرنیخ و نوره، کوه بسیار بلند که گیاهی در آن نباشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مالق
تصویر مالق
پارسی تازی گشته ماله ماله گلکاران
فرهنگ لغت هوشیار
شکاف، شکافنده، در غاله شکافنده، بیرون آورنده برگ دانه بشکافتن، شکاف کوه، زمین پست میان دو پشته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طالق
تصویر طالق
رها، هلیده (مطلقه مطلقه)، وانهاده رها کرده یله کرده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شالق
تصویر شالق
پرورنده اسپ
فرهنگ لغت هوشیار
درخشیدن، زینت دادن درخشیدن درخش زدن، بلند کردن سر، آمادن برای بدی، دامن بر چیدن برای دشمنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خالق
تصویر خالق
نو بیرون آورنده، آفریدگار، آفریننده، بوجود آورنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حالق
تصویر حالق
زایل کننده و سترنده موی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ژاله
تصویر ژاله
صاحب برهان، تگرگ، باران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فالق
تصویر فالق
((لِ))
شکافنده، شکاف کوه، زمین پست میان دو پشته
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ژاله
تصویر ژاله
((لِ))
شبنم، تگرگ، باران
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خالق
تصویر خالق
((لِ))
آفریننده، خلق کننده
فرهنگ فارسی معین
((لِ))
ماده و دوایی که زایل کننده و سترنده موی باشد مانند زرنیخ و نوره و سفید آب و خاکستر و غیره، حلاق
فرهنگ فارسی معین
چند قطعه چوب و تخته که به خیک های باد کرده بندند و در آب اندازند و روی آن نشینند و از آب گذر کنند، جاله
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خالق
تصویر خالق
آفرینشگر، آفریننده، آفریدگار
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از خالق
تصویر خالق
Creator
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از خالق
تصویر خالق
créateur
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از خالق
تصویر خالق
creador
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از خالق
تصویر خالق
pencipta
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از خالق
تصویر خالق
ผู้สร้าง
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از خالق
تصویر خالق
schepper
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از خالق
تصویر خالق
创造者
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از خالق
تصویر خالق
creatore
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از خالق
تصویر خالق
criador
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از خالق
تصویر خالق
twórca
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از خالق
تصویر خالق
творець
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از خالق
تصویر خالق
Schöpfer
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از خالق
تصویر خالق
создатель
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از خالق
تصویر خالق
सर्जक
دیکشنری فارسی به هندی