- ژافه (پسرانه)
- نام یکی از پسران نوح
معنی ژافه - جستجوی لغت در جدول جو
- ژافه
- خارپشت، جوجه تیغی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
نوشگاه
مرکز
تن آسان مرد، آسان و فراخ زندگی
نادان، تشنه سخت تشنه
صاحب برهان، تگرگ، باران
بوته گیاهی است بغایت سفید و شبیه بدرمنه در نهایت بی مزگی و هر چند شتر آن را بخاید نرم نشود و بسبب بیمزگی فرو برد. توضیح: درباره هویت این گیاه اختلاف است. مولف برهان آن را علفی دانسته که در دوغ کنند و هم آنرا نوعی کنگر نوشته و مرادف خار شتر دانسته است. مرحوم دهخدا در لغت نامه آنرا همان کاکوتی میداند، تره دوغ یعنی آنچه از رستنی که در دوغ و ماست کنند، سخن بیهوده یاوه
مسافر، غریب
اندک
تشنه
مونث صاف، جمع صافات
ناف مانند مانند ناف، در علم زیست شناسی کیسۀ کوچکی که زیر شکم آهوی مشک قرار دارد و مشک از آن خارج می شود، کنایه از ماده ای که در ناف آهوی مشک جمع می شود، مشک
گیاهی بیابانی شبیه موسیر که پخته و بریان کردۀ آن خورده می شود
انجدان، گیاهی با ساقه های ستبر و میان تهی، برگ های سوراخ دار، گل های چتری، میوۀ سیاه و بدبو و ریشۀ راست و ستبر که از آن صمغی تلخ می گیرند، انگیان، انگژد، انگدان، انگوژه، انگژه
انجدان، گیاهی با ساقه های ستبر و میان تهی، برگ های سوراخ دار، گل های چتری، میوۀ سیاه و بدبو و ریشۀ راست و ستبر که از آن صمغی تلخ می گیرند، انگیان، انگژد، انگدان، انگوژه، انگژه
قطره ای که روی برگ گل یا گیاه قرار می گیرد، شبنم، برای مثال ژاله بر لاله فرودآمده هنگام سحر / راست چون عارض گل بوی عرق کردۀ یار (سعدی۲ - ۶۴۶) ، ژاله بر گل فتاد چون عرقی / که به رخسار یار من باشد (بهرامی - شاعران بی دیوان - ۴۰۵)
تگرگ، قطره های باران که در اثر سرد شدن ناگهانی هوا در ارتفاع کم به صورت دانه های کوچک یخ می بارد، یخچه، سنگچه، شهنگانه، سنگک، شخکاسه، پسکک، آب بسته، پسنگک، سنگرک، باران تند با قطره های درشت، برای مثال ز بس نیزه و گرز و گوپال و تیغ / تو گفتی همی ژاله بارد ز میغ (فردوسی - ۳/۲۲۹)
چند تکه چوب و تخته که به خیک های بادکرده می بستند و در آب می انداختند و برای عبور از آب، روی آن می نشستند،برای مثال چه آب سیلی گر ژاله برگرفتی مرد / چه آب جویی گر پیل برگرفتی بار (فرخی - ۶۴)
تگرگ، قطره های باران که در اثر سرد شدن ناگهانی هوا در ارتفاع کم به صورت دانه های کوچک یخ می بارد، یخچه، سنگچه، شهنگانه، سنگک، شخکاسه، پسکک، آب بسته، پسنگک، سنگرک، باران تند با قطره های درشت،
چند تکه چوب و تخته که به خیک های بادکرده می بستند و در آب می انداختند و برای عبور از آب، روی آن می نشستند،
خارپشت، جوجه تیغی
گیاهی بیابانی شبیه موسیر یا سیر کوهی
گیاهی بیابانی شبیه موسیر یا سیر کوهی
حرف بی ربط و بی معنی، سخن بیهوده و بی سر و ته، چرند، یاوه، ژاژ، چرند و پرند، دری وری، جفنگ، چرت، شرّ و ور، کلپتره، چرت و پرت، فلاده، بسباس، ترّهه
شیاف، هر داروی جامد و مخروطی شکل که برای معالجه در مقعد داخل می کنند، شاف، فرزجه
یاوه، هرزه، بیهوده، بی معنی، ناپدید، گم شده، سردرگم، پریشان، برای مثال خواسته تاراج گشته سر نهاده بر زیان / لشکرت همواره یافه چون رمۀ رفته شبان (رودکی - ۵۲۶)
دامنه میان کوه و دشت، دیوار بستان
کافه در فارسی - همگی همه این واژه در تازی دون (منون) است مونث کاف باز دارنده فرانسوی بنکده (از بنک قهوه و کده) سالار سپاه کلا جمعیا: (موجودات کافه آفریده خدایند . { جایی که در آن چای و قهوه و امثال آن صرف کنند قهوه خانه
ترسو بزدل، شتر رنجور کیسه ای بحجم یک نارنج که در زیرشکم جنس نرآهوی ختن در زیر جلد نزدیک عضو تناسلی حیوان قرار دارد و دارای منفذی است که از آن ماده ای قهوه یی رنگ روغنی شکل خارج میشود که بسیار خوشبو و معطراست و بنام مشک موسوم است و در عطرسازی بکار میرود، دستگاه تولید سلولهای جنسی نر در گیاهان گل دارکه مجموعه پرچمها را در برداردمجموعه اعضایی که در گیاهان تولید دانه های گرده میکنند وبنام پرچم موسومند مجموعه پرچم های گیاه. یا ترکیبات اسمی: نافه آهو. نافه آهو شدست ناف زمین از صبا عقد دو پیکر شدست پیکر باغ از هوا. (خاقانی سج. 37)، زلف خوشبوی معشوق. یا نافه مشک: نافه مشکم که گر بندم کنی در صد حصار سوی جان پرواز جوید طیب جان افزای من. (خاقانی. سج. 322) یا نافه مشک یافتن، بدست آوردن نافه، بلند آوازه شدن شهرت یافتن
داور، پیشیار در نیایشگاه ترسایی
بیهوده، هرزه، باطل، یاوه
خارپشت
چند قطعه چوب و تخته که به خیک های باد کرده بندند و در آب اندازند و روی آن نشینند و از آب گذر کنند، جاله
((ژِ))
فرهنگ فارسی معین
گیاهی است بی مزه، خاردار و خودرو که در صحراها می روید، شتر آن را می جود ولی نمی تواند فرو ببرد، کنایه از سخن بیهوده، ژاژ
آن چه زنان به خود برگیرند، شیاف، فرزجه، پرزه، پرزگ