بت، مجسّمه ای از جنس سنگ، چوب، فلز یا چیز دیگر به شکل انسان یا حیوان که بعضی اقوام پرستش می کنند، آیبک، بغ، فغ، جبت، ایبک، صنم، بد، وثن، شمسه، طاغوت
بُت، مجسّمه ای از جنس سنگ، چوب، فلز یا چیز دیگر به شکل انسان یا حیوان که بعضی اقوام پرستش می کنند، آیبَک، بَغ، فَغ، جِبت، ایبَک، صَنَم، بُد، وَثَن، شَمسِه، طاغوت
برای اشاره به دور یا شخص غایب به کار می رود، تنها در صورت همراه شدن با یک اسم نقش صفت را می پذیرد لحظۀ کوتاه، اندکی از زمان، دم نشانۀ زمان مثلاً صبحگاهان، نشانۀ صفت مثلاً گریان، نشانۀ جمع مثلاً زنان، زنوان، سالیان
برای اشاره به دور یا شخص غایب به کار می رود، تنها در صورت همراه شدن با یک اسم نقش صفت را می پذیرد لحظۀ کوتاه، اندکی از زمان، دَم نشانۀ زمان مثلاً صبحگاهان، نشانۀ صفت مثلاً گریان، نشانۀ جمع مثلاً زنان، زنوان، سالیان
او را کاتولیکوس می نامند، مورخ ارمنی متوفی در 925 میلادی او تاریخ ارمنستان را به روایت موسی خورنی و الیزه و دیگر مورخان ارمنی نوشته است مورخ فرانسوی در قرن دوازدهم میلادی، او را آثار بسیاری به زبان لاتین است
او را کاتولیکوس می نامند، مورخ ارمنی متوفی در 925 میلادی او تاریخ ارمنستان را به روایت موسی خورنی و الیزه و دیگر مورخان ارمنی نوشته است مورخ فرانسوی در قرن دوازدهم میلادی، او را آثار بسیاری به زبان لاتین است
فردریک لوئی، نویسندۀ وطن خواه آلمانی متولددر لانز، وی در 1813 میلادی آلمانها را بر فرانسویان بشورانید، (1778-1852 میلادی) امپراطور حبشه، اورا دجه کاسائی گویند، وی در حدود سال 1832 متولد شد و بسال 1889 میلادی درگذشت کنت انگولم، امیر و ادیب فرانسوی متولد در اورلئان بسال 1404 و متوفی در کنیاک بسال 1467 میلادی کنتس فلاندر و هنو دختر بودوآن نهم کنت فلاندر و امپراطور قسطنطنیه، متوفی در 1249 میلادی باتیست ژزف فابیان سه باستیان، آرشیدوک اطریش متولد در 1782 و متوفی در 1859 میلادی او را پره مونتره نامند، نام رئیس طرفداران عقاید مذهبی در پراگ (1370-1421 میلادی) ملکۀ فرانسه (1326-1360 میلادی)، دختر گیوم سیزدهم کنت دورنی و بولنی اتو، عالم فقه اللغه و باستان شناس و مورخ آلمانی (1813- 1869 میلادی) نپوموسن ماری ژزف، پادشاه ساکس متولد در 1801 و متوفی در 1873 میلادی دوک دآلنسن، متولد در 1409 و متوفی در پاریس بسال 1476 میلادی شارل ماری ایزیدر، نام شاهزادۀ بوربونی (1824-1887 میلادی) نام پادشاه دانمارک و سوئد و نروژ (1455-1513 میلادی)
فردریک لوئی، نویسندۀ وطن خواه آلمانی متولددر لانز، وی در 1813 میلادی آلمانها را بر فرانسویان بشورانید، (1778-1852 میلادی) امپراطور حبشه، اورا دجه کاسائی گویند، وی در حدود سال 1832 متولد شد و بسال 1889 میلادی درگذشت کنت انگولم، امیر و ادیب فرانسوی متولد در اورلئان بسال 1404 و متوفی در کنیاک بسال 1467 میلادی کنتس فلاندر و هنو دختر بودوآن نهم کنت فلاندر و امپراطور قسطنطنیه، متوفی در 1249 میلادی باتیست ژزف فابیان سه باستیان، آرشیدوک اطریش متولد در 1782 و متوفی در 1859 میلادی او را پره مونتره نامند، نام رئیس طرفداران عقاید مذهبی در پراگ (1370-1421 میلادی) ملکۀ فرانسه (1326-1360 میلادی)، دختر گیوم سیزدهم کنت دُوِرنی و بولنی اتو، عالم فقه اللغه و باستان شناس و مورخ آلمانی (1813- 1869 میلادی) نپوموسن ماری ژزف، پادشاه ساکس متولد در 1801 و متوفی در 1873 میلادی دوک دآلنسن، متولد در 1409 و متوفی در پاریس بسال 1476 میلادی شارل ماری ایزیدر، نام شاهزادۀ بوربونی (1824-1887 میلادی) نام پادشاه دانمارک و سوئد و نروژ (1455-1513 میلادی)
گاه در رسم خط فارسی ’کۀ’موصول با اسم اشارۀ آن یا این یا برخی از حروف اضافه یا ضمایر به صورت کاف تنها درمی آید و با کلمه پس از خود ترکیب می شود بدینسان: کان، کاین، کز، کش، کت (که آن، که این، که از، که اش، که ات) : و آن شب تیره کآن ستاره برفت و آمد از آسمان بگوش تراک، خسروانی، از او گر نوشته بمن بر بدیست نگردد بپرهیز کآن ایزدیست، فردوسی، ز توران و از هند و از چین و روم ز هر کشوری کآن بد آباد بوم، فردوسی، بسی راغ کآن رزمگاه من است به هر سو نشان سپاه من است، فردوسی، کسی را کآن سخن در گوش رفتی گر افلاطون بدی از هوش رفتی، نظامی، بجان تا بدین گنگ بار از شگفت چه بینیم کان یاد باید گرفت، اسدی، مبر گفت غم کآن کنم کت هواست به هر روی فرمان و رایت رواست، اسدی، و رجوع به ’که’و ’آن’ شود، کان در کلمه نیاکان بر خلاف تصور برخی علامت جمع نیست بلکه فقط ’ان’ علامت جمع است و ’ک’ دنبالۀ کلمه نیا است که در پهلوی نیاک و جمع آن نیاکان بوده است، رجوع به کلمه نیا در برهان و حواشی آقای دکتر معین شود
گاه در رسم خط فارسی ’کۀ’موصول با اسم اشارۀ آن یا این یا برخی از حروف اضافه یا ضمایر به صورت کاف تنها درمی آید و با کلمه پس از خود ترکیب می شود بدینسان: کان، کاین، کز، کش، کت (که آن، که این، که از، که اش، که ات) : و آن شب تیره کآن ستاره برفت و آمد از آسمان بگوش تراک، خسروانی، از او گر نوشته بمن بر بدیست نگردد بپرهیز کآن ایزدیست، فردوسی، ز توران و از هند و از چین و روم ز هر کشوری کآن بد آباد بوم، فردوسی، بسی راغ کآن رزمگاه من است به هر سو نشان سپاه من است، فردوسی، کسی را کآن سخن در گوش رفتی گر افلاطون بدی از هوش رفتی، نظامی، بجان تا بدین گنگ بار از شگفت چه بینیم کان یاد باید گرفت، اسدی، مبر گفت غم کآن کنم کت هواست به هر روی فرمان و رایت رواست، اسدی، و رجوع به ’که’و ’آن’ شود، کان در کلمه نیاکان بر خلاف تصور برخی علامت جمع نیست بلکه فقط ’ان’ علامت جمع است و ’ک’ دنبالۀ کلمه نیا است که در پهلوی نیاک و جمع آن نیاکان بوده است، رجوع به کلمه نیا در برهان و حواشی آقای دکتر معین شود
سابقاً تزاریتسین، شهری به روسیه در ساحل ولگا. شکست عظیم هیتلر در جنگ اخیر بدینجا بود. اکنون ولگاگراد نام دارد، نبیرۀ او، چارلز، عالم و نویسندۀ انگلیسی، مولد 1753 و وفات 1816 میلادی و رجوع به استانهپ شود نام شهری به اسپانیا در کاتالونی، دارای 18000 تن سکنه و آنجا کرسی ایالت باشد
سابقاً تزاریتسین، شهری به روسیه در ساحل وُلگا. شکست عظیم هیتلر در جنگ اخیر بدینجا بود. اکنون ولگاگراد نام دارد، نبیرۀ او، چارلز، عالم و نویسندۀ انگلیسی، مولد 1753 و وفات 1816 میلادی و رجوع به استانهپ شود نام شهری به اسپانیا در کاتالونی، دارای 18000 تن سکنه و آنجا کرسی ایالت باشد
این کلمه در عقیب بعض اسماء درآید و بکلمه معنی وصف مفعولی دهد، چون تیرآژن و شمعآژن، که بمعنی به تیرآژده و بشمعآژده باشد: کشف کردار هر کو سر کشید از طوق امرت سر بسان خارپشتش کرد شست چرخ تیرآژن. سید ذوالفقار شیروانی
این کلمه در عقیب بعض اسماء درآید و بکلمه معنی وصف مفعولی دهد، چون تیرآژن و شمعآژن، که بمعنی به تیرآژده و بشمعآژده باشد: کَشَف کردار هر کو سر کشید از طوق امرت سر بسان خارپشتش کرد شست چرخ تیرآژن. سید ذوالفقار شیروانی
مخفف آژدن: بنزدیک آن گرگ باید شدن همه چرم او را به پیکان ژدن. فردوسی (از جهانگیری). (در لغت نامۀ ولف این کلمه نیامده و ظاهراً اصل آن، به تیر آژدن بوده)
مخفف آژدن: بنزدیک آن گرگ باید شدن همه چرم او را به پیکان ژدن. فردوسی (از جهانگیری). (در لغت نامۀ ولف این کلمه نیامده و ظاهراً اصل آن، به تیر آژدن بوده)