جدول جو
جدول جو

معنی چیفت - جستجوی لغت در جدول جو

چیفت
گیاهی است که آن را لیف خوانند، از گیاهان بالارونده است، گیاهی است یک ساله و بوتۀ آن شبیه به بوتۀ کدوست، رجوع به لیف شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از چفت
تصویر چفت
چوب بندی زیر درخت، چوب بستی که شاخه های تاک، کدو و امثال آن ها را روی آن می خوابانند، دارمو، جفت، چفته، سقف خمیده و طاق مانند، سقف گنبدی، طاق
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چیت
تصویر چیت
پارچۀ نخی نازک گل دار به رنگ های مختلف، چهیت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آیفت
تصویر آیفت
حاجت، نیاز، خواهش، درخواست، برای مثال ناسزا را مکن آیفت که آبت بشود / به سزاوار کن آیفت که ارجت دارد (دقیقی - ۹۷)، بهره، سود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چیست
تصویر چیست
چه است؟، چه هست؟
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چفت
تصویر چفت
حلقه و زنجیر در، زنجیر در خانه، قلاب پشت در، زرفین، کنایه از سفت و محکم
چفت کردن: بستن در خانه، وصل کردن چیزی به چیز دیگر
فرهنگ فارسی عمید
(یَ)
پیرمرد ناتوان و ضعیف. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
نام درختی جنگلی از انواع افراست و در تمام جنگلهای شمال ایران از جلگه تا ییلاق میروید، و در نور و کجور مازندران آن را شیردار، در آستارا و طوالش و کوهپایۀ گیلان ککم و کیکم، در لاهیجان و رودسر و شهسوار آج و دردیلمان چیت مینامند، کرب، اولس، رجوع به کرب شود
ریگ مخصوص یا ماسۀ نرم که در کنار رودخانه باشد. (لغت محلی شوشتر نسخۀ خطی کتاب خانه مؤلف ذیل رمل). ریگ. (یادداشت مؤلف). رجوع به ریگ شود
لغت نامه دهخدا
نوعی منسوج پنبه ای نازک، پارچه ای از پنبۀ بافتۀ نازک، پارچۀ نخی ومعمولاً منقش به نقشهای خرد یا درشت از گل و غیره
لغت نامه دهخدا
(چَ)
چوب بندی باشد که تاک انگور و بیارۀ کدو و امثال آن را بر بالای آن اندازند. (برهان) (ناظم الاطباء) ، تاک و ’مو’ و درخت انگوری که شاخه های آن را از روی خاک تا سر دیوار باغ بالا برده به میخی که بر دیوار کوبیده اند می بندند یا سنگی بر سر شاخه ها بسته از آن سوی دیوار می آویزند تا شاخه ها بر زمین نیفتدو بهمان صورت رشد و نمو کند، تالار را نیز گویند و آن عمارتی باشد که از چوب و تخته سازند. (برهان). تالار و سقفی خمیده مانند طاق و آن را چفته نیز گفته اند. (انجمن آرا) (آنندراج). تالار باشد. (جهانگیری). تالار و عمارتی که از چوب و تخته سازند. (ناظم الاطباء) :
خامه زده عطارد در لاجورد گردون
بنوشته نام سلطان بالای چفت منبر.
خاقانی (از انجمن آرا).
رجوع به چفته شود
لغت نامه دهخدا
(چِ)
زنجیر در خانه را گویند. (برهان). زنجیر در که بسته شود. (انجمن آرا) (آنندراج). زنجیر در را گویند. (جهانگیری). زنجیر در خانه. (ناظم الاطباء). مقابل رزه. حلقه ای که بر چارچوب در نصب کنند و زنجیر در را بر آن حلقه استوار سازند و چون بخواهند در را مقفل سازند قفل را از آن حلقه بگذرانند. (اصطلاح اهالی فیض آباد محولات بخش تربت حیدریه). حلقۀ آهنینی که بر چارچوب یا بر یک لت در نصب کنند و رزه یا زنجیر را بر آن حلقه اندازند تا در باز نشود. مادگی آهنین که به رزه افکنند و قفل را از سوراخ آن گذرانند زلفی. (اصطلاح اهالی فیض آباد بخش تربت حیدریه).
- امثال:
دستش به چفت میرسد، که بمزاح آمادگی دختری را برای شوهر کردن معنی میدهد.
و رجوع به چفت و بست شود، سفت و محکم و تنگ و چسبان. (در تداول روستائیان فیض آباد بخش تربت حیدریه)
لغت نامه دهخدا
(یَ)
حاجت که خواهند:
ناسزا را مکن آیفت که آبت بشود
بسزاوار کن آیفت که ارجت دارد.
دقیقی.
ز یزدان خواستن آنجمله آیفت
که تا نرسد مر او را هیچ آکفت.
زراتشت بهرام.
ز حق آیفت میخواهد بزاری
کند شکر ره پرهیزکاری.
زراتشت بهرام.
- آیفت کردن، آیفت بردن، آیفت خواستن، تمنی کردن. خواهش و درخواست کردن چیزی را. حاجت خواستن. عرض حاجت. درخواستن. سؤال چیزی
لغت نامه دهخدا
مخفف چه هست، یا چه چیز است:
دمنه را گفتا تا این بانگ چیست
با نهیب و سهم این آوای کیست،
رودکی،
چه سازیم و درمان اینکار چیست
بر این رفته تا چند خواهی گریست،
فردوسی،
ترا دل پر اندیشۀ مهتریست
ببینیم تا رای یزدان بچیست،
فردوسی،
جهاندار گفت این سخن چیست باز
خداوند این راز که وین چه راز،
فردوسی،
باز رز را گفتی ای دختر بیدولت
این شکم چیست چو پشت و شکم خربت،
منوچهری،
عزم دیدار تو دارد جان برلب آمده
بازگردد یا برآید چیست فرمان شما،
حافظ،
، در زبان شعر گاهی بتناسب وزن حرف ’چ’ و ’ی’ متحرک میشود و بوزن ’چه است’ بکار میرود چنانکه در این بیت ناصرخسرو:
نیکوی چیست و خوش چه ای برنا
دیباست ترا نکو و خوش حلوا،
ناصرخسرو،
، به چه سبب است، از چه روست، چراست:
وندر این بستان چندین طرب مستان چیست،
منوچهری،
چین درابرو بسرم آمدن ای بدخو چیست
گر سر جنگ نداری گره ابرو چیست ؟
(از لغت اوبهی)،
، چگونه است، چطور است، که است، به چه کیفیت است، چه سان است، چون است:
بوستانبانا حال و خبر بستان چیست
وندرین بستان چندین طرب مستان چیست،
منوچهری،
زن را آهسته بیدار کرد و معلوم گردانید که حال چیست، (کلیله و دمنه)
لغت نامه دهخدا
تصویری از چفت
تصویر چفت
زنجیر و قلاب پشت درب تنگ و چسبان را گویند، صفت محکم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آیفت
تصویر آیفت
حاجت نیاز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چیت
تصویر چیت
هندی گلبر از پارچه ها چیت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کیفت
تصویر کیفت
هماورد، روزی گذران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خیفت
تصویر خیفت
ترس بیم
فرهنگ لغت هوشیار
جمله استفهامی چه است چه هست، (خلاف است میان علما که ذره چیست ک) (کشف الاسرار)
فرهنگ لغت هوشیار
((چَ))
چوب بستی که تاک انگور و بیاره کدو و مانند آن را بر بالای آن بخوابانند، سقف، طاق
فرهنگ فارسی معین
تصویری از چفت
تصویر چفت
زنجیر در اتاق، قلاب پشت در
فرهنگ فارسی معین
تصویری از چفت
تصویر چفت
((چُ))
تنگ و چسبان، مقابل فراخ گشاد، جامه تنگ و چسبان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از چیت
تصویر چیت
پارچه نخی نازک و گلدار دارای رنگ های گوناگون
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شیفت
تصویر شیفت
نوبت های زمانی معین برای کار در طول شبانه روز، نوبت (واژه فرهنگستان)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آیفت
تصویر آیفت
((یَ))
حاجت، نیاز
فرهنگ فارسی معین
بست، زرفین، قلاب پشت در، کلون، لنگر، تنگ، چسبان، استوار، محکم، سفت، دم، بیخ، نزدیک
فرهنگ واژه مترادف متضاد
راست، سیخکی، آلت مرد در حال نعوظ
فرهنگ گویش مازندرانی
قلاب در، ورم یا خیز بدن بیمار، آغل گوسفند، آغل محصور شده با سرشاخه های درخت
فرهنگ گویش مازندرانی
اعلام فسخ و پایان در بازی و یا برخی امور، نوعی پارچه ی گلدار
فرهنگ گویش مازندرانی