جدول جو
جدول جو

معنی چیره - جستجوی لغت در جدول جو

چیره
مستولی، مسلط
تصویری از چیره
تصویر چیره
فرهنگ واژه فارسی سره
چیره
مسلط، پیروز، غالب
تصویری از چیره
تصویر چیره
فرهنگ لغت هوشیار
چیره
غالب، مسلط، مستولی، ماهر
دستار، دستاری که بر سر بپیچند
تصویری از چیره
تصویر چیره
فرهنگ فارسی عمید
چیره
((رِ))
پیروز، مسلط، غالب، چیر
تصویری از چیره
تصویر چیره
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از چهره
تصویر چهره
(دخترانه)
صورت
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از نیره
تصویر نیره
(دخترانه)
مؤنث نیر، روشن و منور
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بیره
تصویر بیره
گمراه ضال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیره
تصویر پیره
محافظت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از چبیره
تصویر چبیره
جامعه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از چاره
تصویر چاره
آلترناتیو، علاج
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تیره
تصویر تیره
قوم، طایفه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از چهره
تصویر چهره
قیافه، سیما، صورت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ژیره
تصویر ژیره
زیره
فرهنگ لغت هوشیار
گیاهی است که دارای ساقه های سبز، و گلهای کوچک و سفید و تخم آن ریز و معطر و برای خوشبو ساختن بعضی خوراکها مانند اتش و پلو بکار می رود، زیره کرمان معروفتر می باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تیره
تصویر تیره
سیاه و تاریک، تار و مظلم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چاره
تصویر چاره
علاج، درمان، دارو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چپیره
تصویر چپیره
آمادگی و گرد آمدن مردم به جهت شغلی و کاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جیره
تصویر جیره
جمع جار، همسایگان
فرهنگ لغت هوشیار
دانه ای که مرغ از زمین برچیند و بخورد، هر طبقه از دیوار گلی، دیوار گلی، قسمتی از ساختمان پوسته جامد کره زمین که دارای ساختمان مشابه از لحاظ مواد ترکیبی است و آثار و بقایای فسیل شناسی آن مربوط بیک زمانست طبقه زمین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چیله
تصویر چیله
چیرا: هندی برده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چیده
تصویر چیده
با نظم و ترتیب گذاشته شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چهره
تصویر چهره
روی صورت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چکره
تصویر چکره
قطره آب رشحه، حباب کف آب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خیره
تصویر خیره
بدخواه، بد اندیش، ستمگر، آزار دهنده، نابکار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیره
تصویر پیره
مرشد، خلیفه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیره
تصویر سیره
روش، طریقه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شیره
تصویر شیره
آب انگور که آنرا جوشانده تا غلیظ شود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جیره
تصویر جیره
مقدار معیّنی از خوراکی، خواربار و دیگر اجناس مورد نیاز که در فاصله های زمانی معیّن روزانه، هفتگی، ماهیانه و امثال آن به کسی می دهند، روزیانه، راستاد، رستاد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گیره
تصویر گیره
ابزاری که برای نگه داشتن، فشار دادن و یا گرفتن چیزی به کار می رود، انبر، وسیله ای چوبی، فلزی یا پلاستیکی برای نگاه داشتن لباس روی طناب یا میله، وسیله ای برای جمع کردن یا نگه داشتن موی سر، وسیله ای برای ضمیمه کردن کاغذها به هم، در پزشکی وسیله ای برای بستن رگ و مانند آن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چینه
تصویر چینه
دانه ای که پرندگان می خوردند، نوعی دیوار گلی که سنگ و آجر در آن به کار نمی رود و لایه های آن را تکه تکه بر روی هم می چینند، هر لایه از دیوار گلی، دای، در علم زمین شناسی هر طبقه از زمین که از لحاظ آثار و بقایا مربوط به یک دوره است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شیره
تصویر شیره
افشره و آبی که از میوه می گیرند، آب انگور یا توت که آن را می جوشانند تا غلیظ شود
شیرۀ پرورده: در علم زیست شناسی شیره ای که در برگ های گیاه پرورش می یابد و به قسمت های مختلف گیاه می رود
شیرۀ تریاک: ماده ای که از جوشاندن سوختۀ تریاک درست می کنند
شیرۀ خام: در علم زیست شناسی شیره ای که از ریشۀ گیاه به ساقه و برگ ها می رود
شیرۀ معده: در علم زیست شناسی مایعی که از غده های معده ترشح می شود و هضم غذا را آسان می کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چیده
تصویر چیده
ویژگی گل یا میوه که از درخت کنده شده، کنایه از ویژگی آنچه از میان چیزهایی برگزیده و جداشده باشد، گزیده، ویژگی آنچه با نظم و ترتیب در کنار هم یا روی هم قرار داده شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چاره
تصویر چاره
علاج، درمان
تدبیر، گزیر
مکر، حیله، فریب، دویل، دلام، ستاوه، احتیال، خدعه، روغان، تزویر، قلّاشی، دغلی، کلک، تنبل، گول، نیرنگ، ترفند، خاتوله، شید، اشکیل، حقّه، دستان، ریو، گربه شانی، کید، غدر، شکیل، نارو، ترب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تیره
تصویر تیره
دسته ای از مردم که از یک نژاد یا یک قبیله باشند، دودمان، خاندان، طایفه، دسته، گروه، فرقه، نژاد
چیزی که به رنگ زغال یا خاکستر باشد، سیه فام،
دارای رنگ تند، غلیظ مثلاً قرمز تیره،
تاریک، برای مثال صعب چون بیم و تلخ چون غم جفت / تیره چون گور و تنگ چون دل زفت (عنصری - ۳۶۳ حاشیه) کنایه از ناپاک، برای مثال هر آن کس که او راه یزدان بجست / به آب خرد جان تیره بشست (فردوسی - ۷/۱۰۰)
مهره
تیرۀ پشت: در علم زیست شناسی ستون فقرات
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ژیره
تصویر ژیره
زیره، گیاهی علفی و یک ساله، با ساقه های سبز، برگ های بریدۀ باریک، گل های سفید کوچک و تخم های ریز و معطر که به عنوان چاشنی غذا و دارو مصرف می شود
فرهنگ فارسی عمید