جدول جو
جدول جو

معنی چیته - جستجوی لغت در جدول جو

چیته
(تِ)
یوزشکاری، مقیاس اراضی. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از میته
تصویر میته
مرده، مردار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چینه
تصویر چینه
دانه ای که پرندگان می خوردند، نوعی دیوار گلی که سنگ و آجر در آن به کار نمی رود و لایه های آن را تکه تکه بر روی هم می چینند، هر لایه از دیوار گلی، دای، در علم زمین شناسی هر طبقه از زمین که از لحاظ آثار و بقایا مربوط به یک دوره است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چنته
تصویر چنته
کیسه، توبره، کیسه ای که درویشان و شکارچیان با خود برمی دارند و در آن توشه یا اسباب کار خود را می گذارند، کنایه از اطلاعات، دانش ذهنی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چفته
تصویر چفته
خم، خمیده، خم شده، کج، برای مثال بدین ماند این قامت چفته ام / که گویی به گل در فرورفته ام (سعدی۱ - ۱۸۳ حاشیه)، طاق و سقف خمیده، دروغ، بهتان، گمان بد، برای مثال من بر سخا و تربیتت کیسه دوخته / حساد می نهند به تضریب چفته ام (کمال الدین اسماعیل - لغتنامه - چفته)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چغته
تصویر چغته
نوعی کفش که هنگام راه رفتن در روی برف به پا می کنند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چیره
تصویر چیره
غالب، مسلط، مستولی، ماهر
دستار، دستاری که بر سر بپیچند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چسته
تصویر چسته
نغمه، آهنگ، آواز،
پوست کفل چهارپایان، پوست کفل اسب و خر، پوست اسب یا الاغ که دباغی شده باشد، ساغری، کیمخت، زرغب، سغری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چیتا
تصویر چیتا
یوزپلنگ، پستانداری درنده و گوشت خوار، شبیه پلنگ ولی کوچک تر از آنکه بر روی پوست خود خال های فراوان دارد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چیده
تصویر چیده
ویژگی گل یا میوه که از درخت کنده شده، کنایه از ویژگی آنچه از میان چیزهایی برگزیده و جداشده باشد، گزیده، ویژگی آنچه با نظم و ترتیب در کنار هم یا روی هم قرار داده شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چشته
تصویر چشته
طعمه ای که به حیوانات می دهند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لیته
تصویر لیته
بادمجان پخته و لهیده، ترشی بادمجان پخته و له شده
فرهنگ فارسی عمید
چاشت، طعمه نواله، غذایی که بحیوانات (ماهیان جانوران درنده و غیره) دهند، چاشنی مزه، کمی از گوشت که بمرغان شکاری دهند تا آنها را حریصص بشکار کنند
فرهنگ لغت هوشیار
آلتی است که بعض مردم گیلان و طالش هنگامی که برف زیاد بر زمین نشسته بپای خود بندند تا در برف فرو نروند قسمتی راکت برف
فرهنگ لغت هوشیار
میته در فارسی مرده نسا لاشه، مردار مونث میت، حیوانی که خود مرده باشد یا با ذبحی غیر شرعی کشته شده باشد مردار: (پوشش (مغول) از جلو دکلاب و فارات و خورش از لحوم آن ومیته های دیگر. {توضیح خوردن گوشت چنین حیوانی در غیر ضرورت شرعاجایز نیست
فرهنگ لغت هوشیار
لیته ترشی. یا لیته بادنجان. ترشیی است که از بادنجان پخته و له کرده و بعضی مواد دیگر تهیه کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صیته
تصویر صیته
بلند آوازگی نیکنامی، چکش زرگران
فرهنگ لغت هوشیار
آلتی است که بعض مردم گیلان و طالش هنگامی که برف زیاد بر زمین نشسته بپای خود بندند تا در برف فرو نروند قسمتی راکت برف
فرهنگ لغت هوشیار
توبره کوچک درویشان که درآن چرس و چیزهای دیرگر بردارند، توشه دان درویشان، کنایه از معلومات باطنی افراد
فرهنگ لغت هوشیار
دانه ای که مرغ از زمین برچیند و بخورد، هر طبقه از دیوار گلی، دیوار گلی، قسمتی از ساختمان پوسته جامد کره زمین که دارای ساختمان مشابه از لحاظ مواد ترکیبی است و آثار و بقایای فسیل شناسی آن مربوط بیک زمانست طبقه زمین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چیله
تصویر چیله
چیرا: هندی برده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چیره
تصویر چیره
مسلط، پیروز، غالب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چیده
تصویر چیده
با نظم و ترتیب گذاشته شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چیره
تصویر چیره
((رِ))
پیروز، مسلط، غالب، چیر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از میته
تصویر میته
((مَ تَ یا مِ تِ))
حیوانی که خود مرده باشد یا با ذبحی غیرشرعی کشته شده باشد، مردار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لیته
تصویر لیته
بادمجان پخته، ترشی بادمجان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از چیده
تصویر چیده
گل یا میوه از درخت کنده شده، برگزیده، منتخب، گسترده و پهن شده به نظم
فرهنگ فارسی معین
((چِ تِ))
کیسه ای که درویشان و شکارچیان با خود دارند و در آن توشه و لوازم خود را می گذارند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از چینه
تصویر چینه
((نِ))
دانه ای که مرغ از زمین برچیند و بخورد، دیوار گلی، هر طبقه از دیوار گلی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از چشته
تصویر چشته
((چَ یاچِ تِ))
چاشت، طعمه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از چغته
تصویر چغته
((چُ تَ یا تِ))
آلتی است که بعضی مردم گیلان و طالش، هنگامی که برف زیاد بر زمین نشسته به پای خود بندند تا در برف فرو نروند، قسمی راکت برف
فرهنگ فارسی معین
تصویری از چفته
تصویر چفته
((چَ تِ یا تَ))
خمیده، خم شده، چفده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از چفته
تصویر چفته
دروغ، بهتان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از چفته
تصویر چفته
اتهام
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از چیره
تصویر چیره
مستولی، مسلط
فرهنگ واژه فارسی سره