جدول جو
جدول جو

معنی چیترتخم - جستجوی لغت در جدول جو

چیترتخم(تَ)
نام سرداری از طایفۀ سارگاتیا در زمان داریوش. وی میگفت که از دودمان هووخشتر است از این رو بر داریوش بشورید و خود را شاه سارگات خواند. داریوش سپاهی از مادیان و پارسیان فراهم آورد و به سرداری تخمسپاد نامی به سرکوبی وی فرستاد، تخمسپاد چیترتخم را شکست داد و وی را به اسیری گرفت و نزد داریوش برد. داریوش بینی و گوشهای او را برید و دو چشمش را برکند سپس وی را به زنجیری بستند و در درگاه نگاه داشتند تا مردمان او را بدیدند پس به امر داریوش اورا در اربل مصلوب کردند. (از تاریخ ایران باستان ج 2ص 1577 و تاریخ کرد ص 96). چیتهرن تخم. چیتران تخم
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از چهارتخم
تصویر چهارتخم
جوشاندۀ دارویی مرکب از بارهنگ، بهدانه، سپستان و قدومه که برای تسکین سرفه و درد سینه مفید است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چارتخم
تصویر چارتخم
چهارتخم، جوشاندۀ دارویی مرکب از بارهنگ، بهدانه، سپستان و قدومه که برای تسکین سرفه و درد سینه مفید است
فرهنگ فارسی عمید
(چَ / چِ تُ)
چهارگونه تخم و دانه. رجوع به چهارتخمه شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از چارتخم
تصویر چارتخم
چهار تخم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چهارتخم
تصویر چهارتخم
((~. تُ))
چهارتخمه، چارتخم، مخلوط دانه های قدومه و بارهنگ و بهدانه و سپستان است که جوشانده آن ها به دلیل داشتن لعاب فراوان به عنوان ملین و نرم کننده سینه و خلط آور در امراض ریه مصرف می شود
فرهنگ فارسی معین