جدول جو
جدول جو

معنی چهارتخم

چهارتخم
جوشاندۀ دارویی مرکب از بارهنگ، بهدانه، سپستان و قدومه که برای تسکین سرفه و درد سینه مفید است
تصویری از چهارتخم
تصویر چهارتخم
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با چهارتخم

چهارتخم

چهارتخم
چهارتخمه، چارتخم، مخلوط دانه های قدومه و بارهنگ و بهدانه و سپستان است که جوشانده آن ها به دلیل داشتن لعاب فراوان به عنوان ملین و نرم کننده سینه و خلط آور در امراض ریه مصرف می شود
چهارتخم
فرهنگ فارسی معین

چهارتخم

چهارتخم
چهارگونه تخم و دانه. رجوع به چهارتخمه شود
لغت نامه دهخدا

چهار تخم

چهار تخم
مخلوط دانه های قدومه و بارهنگ و بهدانه و سپستان است که جوشانده آنها بمناسبت داشتن لعاب فراوان بعنوان ملین و نرم کننده سینه و خلط آور در امراض ریه مصرف میشده چار تخم
فرهنگ لغت هوشیار

چهارتخمه

چهارتخمه
چهارتخم، جوشانده ای مرکب از ’بارهنگ’ و ’قدومه’و ’سپستان’ و ’بهدانه’، سینه درد و سرماخوردگی را مفید می باشد. (یادداشت مؤلف). رجوع به چارتخمه شود
لغت نامه دهخدا

چارتخم

چارتخم
چهارتخم، جوشاندۀ دارویی مرکب از بارهنگ، بهدانه، سپستان و قدومه که برای تسکین سرفه و درد سینه مفید است
چارتخم
فرهنگ فارسی عمید

چهار تخمه

چهار تخمه
مخلوط دانه های قدومه و بارهنگ و بهدانه و سپستان است که جوشانده آنها بمناسبت داشتن لعاب فراوان بعنوان ملین و نرم کننده سینه و خلط آور در امراض ریه مصرف میشده چار تخم
فرهنگ لغت هوشیار

چهاردهم

چهاردهم
ویژگی آنکه یا آنچه در مرتبۀ چهارده قرار دارد، چهاردهمی، چهاردهمین
چهاردهم
فرهنگ فارسی عمید

چهارچشم

چهارچشم
که چشم چهار دارد، بسیار مشتاق و منتظر و مراقب: چهار چشم (چهار چشمه) آن را می پایید، به دقت مراقب او بود، صفت سگ نیز واقع شود. مُعَیَّن، سگ چهارچشم. (مهذب الاسماء). رجوع به چارچشم شود
لغت نامه دهخدا