جدول جو
جدول جو

معنی چیاکلان - جستجوی لغت در جدول جو

چیاکلان(کَ)
نام محلی کنار راه همدان و کرمانشاه میان چیاکبود و چیا میرزا در 565500 گزی تهران. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از چیلان
تصویر چیلان
(پسرانه)
عناب
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از چاکان
تصویر چاکان
(پسرانه)
نام روستایی در نزدیکی لاهیجان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از چیلان
تصویر چیلان
آلات و ادوات آهنی از قبیل زرفین، حلقه، زنجیر در، قفل، کلید، کارد و چاقو
عنّاب، میوه ای بزرگ تر از سنجد و به رنگ قرمز تیره که مصرف خوراکی و دارویی دارد، شیلان، جیلان، سیلانه، سنجد گرگان، تبرخون
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نیاکان
تصویر نیاکان
اجداد، پدران
فرهنگ فارسی عمید
(کیا کَ)
یکی از دهستان های بخش مرکزی شهرستان شاهی است که در شمال غربی شاهی و مشرق شوسۀ شاهی به بابل واقع است. این دهستان از 30 آبادی تشکیل شده است و 9هزار تن سکنه دارد. مرکز دهستان قصبۀ کیاکلا وقراء مهم آن به شرح زیر است: سوخت آبندان، جدیدالاسلام، سنگ تاب، نجارکلا. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
دهی از دهستان قشلاق کلارستاق است که در بخش چالوس شهرستان نوشهر واقع است و 100 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
ده کوچکی است از دهستان کامفیروز بخش اردکان شهرستان شیراز، در 37هزارگزی شمال اردکان و 37هزارگزی شوسۀ اردکان به شیراز واقع است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
عناب را گویند، (جهانگیری) (برهان) (انجمن آرا)، عناب بود، (اوبهی)، سنجد گرگانی بود، (صحاح الفرس)، سنجد جیلان، در ترکستان چین نوعی عناب است ریزتر از عناب ایران:
سنجد چیلان به دو نیمه شده
نقطۀ به سرمه به یک یک زده،
رودکی،
مانند یکی درخت چیلان
سرکنده و برگ و بر ندارد،
؟ (از فرهنگ جهانگیری)،
، چوب سفتی است از درخت عناب و نسبت بدان و مشتغل به پیشۀ مربوط به آن چیلانی است، (الانساب سمعانی)
آلات و ادواتی که از آهن سازند مانند زرفین در و زنجیر وحلقه های کوچک و یراق زین و لگام اسب و رکاب، (برهان) (از آنندراج)، خرده ریزی که از آهن سازند چون چفت وحلقه و لجام و غیره، (یادداشت مؤلف)، بیشه ای که در آن خرسها منزل کنند، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان سراجو بخش مرکزی شهرستان مراغه، در 28 هزارگزی خاور مراغه به قره آغاج واقع است، کوهستانی و معتدل است، 1264 تن سکنه دارد، از رود خانه لیلان و چشمه آبیاری میشود، محصولش غلات، کرچک، چغندر و نخود است، این قریه از دومحل به نام چیلان بالا و چیلان پائین تشکیل شده است و به فاصله هزار گز از هم قرار دارند، سکنۀ چیلان پائین 733 تن میباشد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
ده کوچکی است از دهستان اشکور بالا، بخش رودسر (شهرستان لاهیجان) که در 56 هزارگزی جنوب رودسر واقع است و 33 تن سکنه دارد، (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
بیجک و فهرست، (ناظم الاطباء) بارنامه، نقل و انتقال از جایی به جایی، حمل بخارج، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
جمع واژۀ نیا، رجوع به نیا و نیاک شود:
نیاکان بیدار شاهان ما
ستوده دل و نیکخواهان ما،
فردوسی،
نگه کن کنون تا نیاکان ما
گزیده جهاندار و پاکان ما،
فردوسی،
نیاکانتان پهلوانان بدند
ز تخم بزرگان و شاهان بدند،
فردوسی،
که بدان حضرت و جدان و نیاکانش
پیش ازین آمده بودند به مهمانی،
ناصرخسرو،
نیاکان سیده همه پادشاهان طبرستان و دیلمان بودند، (مجمل التواریخ)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان شوراب بخش اردل شهرستان شهرکرد، در 52هزارگزی شمال غربی اردل در منطقۀ کوهستانی معتدل هوایی واقع و دارای 151 تن سکنه است، آبش از چشمه، محصولات عمده اش غلات و کتیرا و پشم و روغن و شغل مردمش زراعت و گله داری است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
(کِ کَ لِ)
دهی از دهستان اجارود بخش گرمی است که در شهرستان اردبیل واقع است و 130 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
از شواهد زیر برمی آید که کیاکان ظاهراً نام جماعتی بوده است که معاصر مؤلف کتاب النقض، در ساری و ارم می زیسته اند و از طبقات پست اجتماع آن روزگار بوده اند: و عجب است که خران ورامین و کفشگران درغابش و عوانان قم و... و کیاکان ساری و ارم و خربندگان سبزوار در قفای محمد و علی بدارند و به بهشت برند... و صحابۀ رسول و بزرگان و امامان را به دوزخ برند. (کتاب النقض ص 296). و لشکر این علویان دانی که باشند کفشگران درغابش و... گنده دهقانان ورامین و کیاکان ساری و ارم. (کتاب النقض ص 474)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان چرداول بخش شیروان چرداول شهرستان ایلام، در 9هزارگزی باختری چرداول و کنار راه اتومبیل رو چرداول به آسمان آباد واقع شده است و از رود خانه چرداول آبیاری میشود، محصولش غلات و لبنیات است، اهالی به کشاورزی و گله داری اشتغال دارند، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
گیاهی است. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
مؤلف مرآت البلدان نویسد: ’از قراء و توابع طارم خمسه است که قدیم النسق میباشد و مالکین متعدد دارد ... سکنه اش هشتاد خانوارند و زراعت عمده اش دیمی و کمی هم آبی است، رودخانه ای از زیر دست قلعه میگذرد که منتهی بقزل اوزن میشود و این محل در تابستان ییلاق ایل قشقایی است، (از مرآت البلدان ج ص 78)
لغت نامه دهخدا
(چَلَ)
دهی از دهستان حسنوند بخش سلسلۀ شهرستان خرم آباد که در 8 هزارگزی جنوب باختری الشتر، کنار راه شوسۀ خرم آباد به الشتر واقع است. جلگه و سردسیراست و 210 تن سکنه دارد. آبش از چشمۀ قلقله، محصولش غلات، حبوبات، لبنیات و پشم، شغل. اهالی زراعت و گله داری و راهش مالرو است. ساکنین این آبادی از طایفۀحسنوند میباشند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(چَ گُ)
دهی است از دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان کرمانشاه که در 4 هزارگزی شمال خاوری شهر کرمانشاه و 1500 گزی خاور راه شوسه در کنار رود خانه قره سو واقع است. دشت و سردسیر است و 240 تن سکنه دارد. آبش از قره سو و قنات، محصولش غلات، حبوبات، صیفی و لبنیات. شغل اهالی زراعت و راهش اتومبیل رو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(چَ کَ)
دهی از بخش دره شهر شهرستان ایلام که در 9 هزارگزی شمال باختری دره شهر و 9 هزارگزی جنوب راه مالرو ودره شهر به هندمینی واقع است. کوهستانی و گرمسیر است و 336 تن سکنه دارد. آبش از رود خانه سیکان. محصولش غلات، لبنیات و حبوبات. شغل اهالی زراعت و گله داری وراهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
از قراء و بلوک تورا و تونیان از بلوکات و مضافات هرات است، (مرآت البلدان ج 1 ص 72)
لغت نامه دهخدا
(کِ)
اولاف کریستیان. (1767- 1917 میلادی) فیزیکدان نروژی. وی درتکمیل طریقۀ تثبیت نیتروژن بوسیلۀ قوس برقی سهیم بود و در مغناطیس کار کرد. (دایره المعارف فارسی)
لغت نامه دهخدا
تصویری از دیاکلاس
تصویر دیاکلاس
فرانسوی درزه زبانزد زمین شناسی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نیاکان
تصویر نیاکان
اجداد، گذشتگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باکلان
تصویر باکلان
ترکی غاژک دارغاژ مرغ آتش (گویش گیلکی) از پرندگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نیاکان
تصویر نیاکان
جمع نیاک
فرهنگ فارسی معین
آلات و ادواتی که از آهن سازند مانند زرفین در و زنجیر و حلقه های کوچک و یراق زین و لگام اسب و رکاب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از چیلان
تصویر چیلان
خالص، پاک و بی غش، ناب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از چیلان
تصویر چیلان
قفل
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نیاکان
تصویر نیاکان
اجداد، آباء
فرهنگ واژه فارسی سره
آباء، اجداد، اسلاف، پدران، نیا، نیاگان
متضاد: اخلاف
فرهنگ واژه مترادف متضاد
ابزارآلات، چیلانه، عناب
فرهنگ واژه مترادف متضاد
کلاغ سیاه
فرهنگ گویش مازندرانی
قله ای بلند در تنکابن
فرهنگ گویش مازندرانی