جدول جو
جدول جو

معنی چگوک - جستجوی لغت در جدول جو

چگوک
(چُ)
بمعنی چغوک است که گنجشک باشد. (برهان) (از جهانگیری) (از آنندراج). گنجشک که چغوک و چغک نیز گویند. (رشیدی). چغوک. (ناظم الاطباء). چکوک و چگک. عصفور:
آنکه شهباز همتش گه صید
کرکس چرخ بشکرد چو چگوک.
فخری (از فرهنگ رشیدی).
رجوع به چغک و چغوک و چکوک و چگک شود
لغت نامه دهخدا
چگوک
(چَ)
چکاوک را گویند که بعربی قبره خوانند. (برهان). چکاوک. (ناظم الاطباء). چکاو. چکاوه. رجوع به چکاو و چکاوک و چکاوه شود
لغت نامه دهخدا
چگوک
گنجشک
تصویری از چگوک
تصویر چگوک
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از چکوک
تصویر چکوک
گنجشک، پرندۀ کوچک خاکی رنگ وحلال گوشت از دستۀ سبکبالان، ونج، مرگو، بنجشک، عصفور، چتوک، چغک، مرکو
چکاوک، پرنده ای کوچک و خوش آواز شبیه گنجشک با تاج کوچکی بر روی سر، چکاو، چاوک، ژوله، جل، جلک، هوژه، خجو، خاک خسپه، نارو، قبّره، قنبره
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چگور
تصویر چگور
نوعی دوتار که بیشتر در میان صحرانشینان و روستاییان متداول است، نوعی ساز سیمی سادهبرای مثال طنینش چنان می نماید ز دور / که از پهنۀ دشت بانگ چگور (بهار - ۹۴۴)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چروک
تصویر چروک
چروکیدن، چین و شکنی که در پارچه، لباس یا پوست بدن پیدا می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چتوک
تصویر چتوک
گنجشک، پرندۀ کوچک خاکی رنگ وحلال گوشت از دستۀ سبکبالان، بنجشک، مرکو، ونج، چغک، چکوک، عصفور، مرگو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چاوک
تصویر چاوک
چکاوک، پرنده ای کوچک و خوش آواز شبیه گنجشک با تاج کوچکی بر روی سر
چکاو، چکوک، ژوله، جل، جلک، هوژه، خجو، خاک خسپه، نارو، قبّره، قنبره
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چوگک
تصویر چوگک
جوجه،
جغد، پرنده ای وحشی و حرام گوشت با چهرۀ پهن و چشم های درشت، پاهای بزرگ و منقار خمیده که در برخی از انواع آن در دو طرف سرش دو دسته پر شبیه شاخ قرار دارد، بیشتر در ویرانه ها و غارها به سر می برد و شب ها از لانۀ خود خارج می شود و موش های صحرایی و پرندگان کوچک را شکار می کند به شومی و نحوست معروف است، مرغ بهمن، اشوزشت، پشک، بایقوش، مرغ شباویز، پژ، شباویز، بوف، مرغ حق، کوف، پسک، هامه، بوم، آکو، کوچ، کنگر، چغو، مرغ شب آویز، کلیک، کلک، بیغوش، کوکن، کول، پش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چگاوک
تصویر چگاوک
جل، نوایی از موسیقی
فرهنگ لغت هوشیار
قسمی ساز روستایی از ذوی الاوتار که نزد ترکان و ترکمانان رواج دارد و نوازنده آنرا (عاشق) نامند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چلوک
تصویر چلوک
ریسمانی است که بر گردن اسبان بندند عنان افسار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چنگوک
تصویر چنگوک
آنکه دست و پایش معیوب و ضعیف باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چتوک
تصویر چتوک
گنجشک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چاوک
تصویر چاوک
جل، نوایی از موسیقی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چروک
تصویر چروک
چین و شکنج را گویند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رگوک
تصویر رگوک
جامه کهنه سوده شده لته، کرباس، چادر شب یک لخت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چغوک
تصویر چغوک
گنجشک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چروک
تصویر چروک
((چُ))
چین و شکن روی پارچه یا پوست بدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رگوک
تصویر رگوک
پارچه یا جامه کهنه، کرباس، رگوه، رگوی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از چلوک
تصویر چلوک
((چَ))
ریسمانی است که بر گردن اسبان بندند، عنان، افسار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از چنگوک
تصویر چنگوک
((چَ))
انسان یا حیوانی که انگشتان دست و پایش معیوب و ضعیف باشد، چنگلوک
فرهنگ فارسی معین
تصویری از چکوک
تصویر چکوک
((چَ))
چعک. جغوک، گنجشک
فرهنگ فارسی معین
تصویری از چگور
تصویر چگور
((چُ))
نوعی ساز سیمی ساده که بین روستاییان و ترکان و ترکمانان رواج دارد و نوازنده آن را «عاشق» می نامند، چگر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از چتوک
تصویر چتوک
((چُ))
گنجشک
فرهنگ فارسی معین
تصویری از چروک
تصویر چروک
Wrinkled
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از چروک
تصویر چروک
froissé
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از چروک
تصویر چروک
сморщенный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از چروک
تصویر چروک
zerknittert
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از چروک
تصویر چروک
зморщений
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از چروک
تصویر چروک
pomarszczony
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از چروک
تصویر چروک
有皱纹的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از چروک
تصویر چروک
enrugado
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از چروک
تصویر چروک
rugoso
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از چروک
تصویر چروک
arrugado
دیکشنری فارسی به اسپانیایی