بمعنی چغوک است که گنجشک باشد. (برهان) (از جهانگیری) (از آنندراج). گنجشک که چغوک و چغک نیز گویند. (رشیدی). چغوک. (ناظم الاطباء). چکوک و چگک. عصفور: آنکه شهباز همتش گه صید کرکس چرخ بشکرد چو چگوک. فخری (از فرهنگ رشیدی). رجوع به چغک و چغوک و چکوک و چگک شود
بمعنی چغوک است که گنجشک باشد. (برهان) (از جهانگیری) (از آنندراج). گنجشک که چغوک و چغک نیز گویند. (رشیدی). چغوک. (ناظم الاطباء). چکوک و چگک. عصفور: آنکه شهباز همتش گه صید کرکس چرخ بشکرد چو چگوک. فخری (از فرهنگ رشیدی). رجوع به چغک و چغوک و چکوک و چگک شود
گنجشک، پرندۀ کوچک خاکی رنگ وحلال گوشت از دستۀ سبکبالان، ونج، مرگو، بنجشک، عصفور، چتوک، چغک، مرکو چکاوک، پرنده ای کوچک و خوش آواز شبیه گنجشک با تاج کوچکی بر روی سر، چکاو، چاوک، ژوله، جل، جلک، هوژه، خجو، خاک خسپه، نارو، قبّره، قنبره
گُنجِشک، پرندۀ کوچک خاکی رنگ وحلال گوشت از دستۀ سبکبالان، وَنج، مَرگو، بِنجِشک، عُصفور، چُتوک، چُغُک، مُرکو چَکاوَک، پرنده ای کوچک و خوش آواز شبیه گنجشک با تاج کوچکی بر روی سر، چَکاو، چاوَک، ژوله، جَل، جَلَک، هوژه، خُجو، خاک خُسپه، نارو، قُبَّرَه، قُنبُرَه
نوعی دوتار که بیشتر در میان صحرانشینان و روستاییان متداول است، نوعی ساز سیمی سادهبرای مثال طنینش چنان می نماید ز دور / که از پهنۀ دشت بانگ چگور (بهار - ۹۴۴)
نوعی دوتار که بیشتر در میان صحرانشینان و روستاییان متداول است، نوعی ساز سیمی سادهبرای مثال طنینش چنان می نماید ز دور / که از پهنۀ دشت بانگ چگور (بهار - ۹۴۴)
جوجه، جغد، پرنده ای وحشی و حرام گوشت با چهرۀ پهن و چشم های درشت، پاهای بزرگ و منقار خمیده که در برخی از انواع آن در دو طرف سرش دو دسته پر شبیه شاخ قرار دارد، بیشتر در ویرانه ها و غارها به سر می برد و شب ها از لانۀ خود خارج می شود و موش های صحرایی و پرندگان کوچک را شکار می کند به شومی و نحوست معروف است، مرغ بهمن، اشوزشت، پشک، بایقوش، مرغ شباویز، پژ، شباویز، بوف، مرغ حق، کوف، پسک، هامه، بوم، آکو، کوچ، کنگر، چغو، مرغ شب آویز، کلیک، کلک، بیغوش، کوکن، کول، پش
جوجه، جُغد، پرنده ای وحشی و حرام گوشت با چهرۀ پهن و چشم های درشت، پاهای بزرگ و منقار خمیده که در برخی از انواع آن در دو طرف سرش دو دسته پَر شبیه شاخ قرار دارد، بیشتر در ویرانه ها و غارها به سر می برد و شب ها از لانۀ خود خارج می شود و موش های صحرایی و پرندگان کوچک را شکار می کند به شومی و نحوست معروف است، مُرغ بَهمَن، اَشوزُشت، پَشک، بایقوش، مُرغ شَباویز، پُژ، شَباویز، بوف، مُرغ حَق، کوف، پَسَک، هامِه، بوم، آکو، کوچ، کُنگُر، چَغو، مُرغ شَب آویز، کَلیک، کَلِک، بَیغوش، کوکَن، کول، پُش