جدول جو
جدول جو

معنی چکودر - جستجوی لغت در جدول جو

چکودر(چَ دَ)
دهی از دهستان شوریچه بخش سرخس شهرستان مشهد که در 66 هزارگزی جنوب باختری سرخس برسر راه مالرو عمومی سرخس به مزدوران واقع است. کوهستانی و گرمسیر است و 600 تن سکنه دارد. آبش از قنات. محصولش غلات. شغل اهالی زراعت، مالداری و قالیچه بافی وراهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کودر
تصویر کودر
بچۀ گاو و گوزن، گودر
فرهنگ فارسی عمید
(چِ وَ)
دهی جزء دهستان کنگران بخش صومعه سرای شهرستان فومن که در 14 هزارگزی شمال صومعه سرا و 9 هزارگزی شمال خاوری طاهر گوراب واقع است. جلگه و معتدل است و 444 تن سکنه دارد. آبش از رود خانه ناسال. محصولش برنج، جالیز. شغل اهالی زراعت و صید ماهی و مرغابی و راهش مالرو است وبوسیلۀ قایق به قریه های کرانۀ مرداب و بندر پهلوی نیز میتوان رفت. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(چِ سَ)
دهی است جزء دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان فومن که در 8 هزارگزی فومن و 2 هزارگزی شمال شفت که راه فرعی دارد واقع است. جلگه و مرطوب و هوایش معتدل است و 1105 تن سکنه دارد. آبش از رود خانه شفت و استخر. محصولش برنج، چای، ابریشم و جالیز. شغل اهالی زراعت و زغال فروشی و راهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیای ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(چُ کُ دَ)
چغندر. (ناظم الاطباء). همان چکندر و چقندر است. تلفظی از نام حویج معروف که انواع گوناگون دارد و نوعی از آن را درآش یا کشک یا دیگر غذاها ریخته بخورند: علی را چشم درد کرد گفت (رسول ص) از این مخور و از این خور، یعنی چکندر بکشک جوپخته. (کیمیای سعادت).
سیردندان و چکندر لب و باتنگان لب
شاعری نیست چو تو از حد کش تا کشمیر.
سوزنی.
من به مشتی چو چکندر سی و دو دندانت
در نشانم به دو لب چون بدو باتنگان سیر.
سوزنی.
و اگر چکندر بپزند و به آبکامه و روغن زیت چون آچاری سازند و پیش از طعام بخورندطبع را نرم کند. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). رجوع به چغندر و چقندر و چگندر شود
لغت نامه دهخدا
(کَ دَ)
پادشاهی است یا عریفی بود مر مهاجرین عبدالله کلابی را. (منتهی الارب). نام پادشاهی و یا سرداری. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(دَ)
زمین دامن کوه را گویند. (برهان). در برهان گفته زمین و دامن کوه را گویند، و دو سه خطا کرده اول اینکه کاف فارسی است نه تازی دوم آنکه کاف و واونیست ’کاف و را’ است... (انجمن آرا). مصحف کردر. (حاشیه برهان چ معین) ، چرم نازکی که آستر موزه و یا کفش کنند. (ناظم الاطباء) (از اشتینگاس)
لغت نامه دهخدا
گیاهی است از تیره اسفناجیان و یکی از گونه های گیاه پازی میباشد و دارای انواع متعدد است. چغندر معمولی گیاهی است دو ساله در سال اول مواد غذایی را در ریشه ستبرش اندوخته میکند و در سال دوم گل و بذر میدهد. چغندر معمولی در حدود 2 تا 6 مواد قندی دارد پنجر پنجار. یا چغندر قند. گونه ای از چغندر که برای استفاده از قند ذخیره شده در ریشه اش کشت میشود و در کارخانه های قند سازی قند آنرا استخراج میکنند
فرهنگ لغت هوشیار
آبله رو، نام کوهی سر سبز در شیرگاه
فرهنگ گویش مازندرانی