جدول جو
جدول جو

معنی چک - جستجوی لغت در جدول جو

چک
مبادله باشد، نوشته ای که شخصی بوسیله آن پولی از بانک بگیرد چکه، قطره انگلیسی از پارسی چک
فرهنگ لغت هوشیار
چک
زانو، حالتی از نشستن که دو کف پا بر زمین و زانوها در بغل باشد، چمباتمه، برای مثال رای سوی گریختن دارد / دزد کز دورتر نشست به چک (حکاک - شاعران بی دیوان - ۲۸۶)
چوک، پرنده ای شبیه جغد که خود را از درخت آویزان می کند و پی در پی فریاد می کشد، شب آویز، مرغ حق
تصویری از چک
تصویر چک
فرهنگ فارسی عمید
چک
سیلی، ضربه ای با کف دست و انگشتان به صورت کسی، توگوشی، کشیده، لت، تپانچه، کاز، سرچنگ، صفعه
در کشاورزی وسیله ای که با آن خرمن کوفته را بر باد می دهند تا کاه از دانه جدا شود، هسک، افشون، چارشاخ، مشتۀ پنبه زنی
چانه، فک اسفل، زنخدان مثلاً چک و چانه
صدای افتادن قطرۀ آب یا مایع دیگر، بن مضارع چکیدن
چک زدن: سیلی زدن
تصویری از چک
تصویر چک
فرهنگ فارسی عمید
چک
نوشته ای که شخص به وسیلۀ آن از پولی که در بانک یا نزد صراف دارد مبلغی بگیرد یا به کسی حواله می دهد، حواله، قباله، سند، برای مثال به قیصر سپارم همه یک به یک / از این پس نوشته فرستیم و چک (فردوسی - ۸/۱۰۲)، آن بزرگان گر شوندی زنده در ایام او / چک دهندی پیش او بر بندگی و چاکری (امیرمعزی - لغتنامه - چک)
اهل چک، کشوری در اروپا مثلاً شاعر چک
تصویری از چک
تصویر چک
فرهنگ فارسی عمید
چک
سخن، کلام
تصویری از چک
تصویر چک
فرهنگ فارسی معین
چک
سیلی، تپانچه
تصویری از چک
تصویر چک
فرهنگ فارسی معین
چک
معدوم، نابود
تصویری از چک
تصویر چک
فرهنگ فارسی معین
چک
فک اسفل، چانه، چک و چانه
تصویری از چک
تصویر چک
فرهنگ فارسی معین
چک
((چُ))
چوک، آلت تناسلی مرد، نره
تصویری از چک
تصویر چک
فرهنگ فارسی معین
چک
قطره، صدای افتادن قطره آب
تصویری از چک
تصویر چک
فرهنگ فارسی معین
چک
گردویی که مغز آن به آسانی برنیاید
تصویری از چک
تصویر چک
فرهنگ فارسی معین
چک
((اِصت.))
چکاچاک. چکاچک. چقاچاق، آواز ضربت تیغ، صدایی که از چیزی برآید مانند شکستن چوب و نی و خوردن چیزی بر چیزی
تصویری از چک
تصویر چک
فرهنگ فارسی معین
چک
جیک، یک جانب از چهار جانب بجول، دزد، مقابل پک
تصویری از چک
تصویر چک
فرهنگ فارسی معین
چک
((چَ))
آلتی چوبی چهار شاخه و دسته دار که با آن خرمن کوفته را بر باد می دهند تا کاه از دانه جدا شود، چهارشاخ
تصویری از چک
تصویر چک
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از چکاوه
تصویر چکاوه
(دخترانه)
چکاوک
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از چکاوک
تصویر چکاوک
(دخترانه)
پرنده ای خوش آواز و کمی بزرگ تر از گنجشک که تاج بر سر دارد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از چکامه
تصویر چکامه
(دخترانه)
شعر به ویژه قصیده
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از چکاد
تصویر چکاد
(پسرانه)
بالای کوه، قله
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از چکیده
تصویر چکیده
خلاصه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از چکید آب
تصویر چکید آب
آب مقطر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از چکه
تصویر چکه
قطره
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از چکامه
تصویر چکامه
قصیده
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از چکاد
تصویر چکاد
قله
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از چکنویس
تصویر چکنویس
بزات نویس، قباله نویس، مستوفی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چکنده
تصویر چکنده
آنچه که میچکد
فرهنگ لغت هوشیار
گیاهی است از تیره اسفناجیان و یکی از گونه های گیاه پازی میباشد و دارای انواع متعدد است. چغندر معمولی گیاهی است دو ساله در سال اول مواد غذایی را در ریشه ستبرش اندوخته میکند و در سال دوم گل و بذر میدهد. چغندر معمولی در حدود 2 تا 6 مواد قندی دارد پنجر پنجار. یا چغندر قند. گونه ای از چغندر که برای استفاده از قند ذخیره شده در ریشه اش کشت میشود و در کارخانه های قند سازی قند آنرا استخراج میکنند
فرهنگ لغت هوشیار
قباله اراضی و املاک، فهرستی که حدود اراضی و املاک در آن ثبت شده، فرمان ملکیت املاک خالصه دیوان که بکسی داده شود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چکن دوزی
تصویر چکن دوزی
عمل چکن وز، جامه و قبایی که زرکش دوزی و بخیه دوزی شده باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چکن دوز
تصویر چکن دوز
کسی که زرکش دوزی و بخیه دوزی کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چکن
تصویر چکن
نوعی از کشیده و زر کش دوزی و بخیه دوزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چکمیزک شدن
تصویر چکمیزک شدن
به بیماری چکمیزک مبتلا شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چکمیزک زده
تصویر چکمیزک زده
مبتلا به چکمیزک
فرهنگ لغت هوشیار
مرضی که انسان نمی تواند ادرار خود را نگه دارد مرضی که انسان نتواند ادرار خود را نگاه دارد و ادرار چکه چکه خارج میشود سلس البول تقطیرالبول
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چکمه دوزی
تصویر چکمه دوزی
عمل چکمه دوز دوختن چکمه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چکمه دوز
تصویر چکمه دوز
کفش دوزی که چکمه دوزد چکمه ساز
فرهنگ لغت هوشیار