دهی است جزء دهستان ماسوله بخش مرکزی شهرستان فومن که در 15هزارگزی باختر فومن، و کنار راه فرعی اتومبیل رو فومن به ماسوله واقع شده. کوهستانی، معتدل و مرطوب است و 122 تن سکنه دارد. آبش از رود خانه ماسوله، محصولش برنج، ابریشم و لبنیات، شغل اهالی زراعت و بافتن جاجیم و جوراب است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
دهی است جزء دهستان ماسوله بخش مرکزی شهرستان فومن که در 15هزارگزی باختر فومن، و کنار راه فرعی اتومبیل رو فومن به ماسوله واقع شده. کوهستانی، معتدل و مرطوب است و 122 تن سکنه دارد. آبش از رود خانه ماسوله، محصولش برنج، ابریشم و لبنیات، شغل اهالی زراعت و بافتن جاجیم و جوراب است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
چل، بمعنی صحرا، (یادداشت مؤلف)، بیابان، (جهانگیری)، جای خالی از آدم را گویند، (برهان)، بیابان ریگ زار و جائی که آدمی در او نباشد و کم عبور کند، (آنندراج) (انجمن آرا)، بیابان، صحرای خالی از بشر، (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین)، بیابان، جائی که آدمی در آنجا نباشد بیابان ریگزار و دور از آدمی، (یادداشت مؤلف) : گله در چول و غله اندرچال نتوان داشت چله از سرحال، اوحدی، و اکثر اوقات در طواحین و مواضع چول می بود، (مزارات کرمان ص 198)
چل، بمعنی صحرا، (یادداشت مؤلف)، بیابان، (جهانگیری)، جای خالی از آدم را گویند، (برهان)، بیابان ریگ زار و جائی که آدمی در او نباشد و کم عبور کند، (آنندراج) (انجمن آرا)، بیابان، صحرای خالی از بشر، (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین)، بیابان، جائی که آدمی در آنجا نباشد بیابان ریگزار و دور از آدمی، (یادداشت مؤلف) : گله در چول و غله اندرچال نتوان داشت چله از سرحال، اوحدی، و اکثر اوقات در طواحین و مواضع چول می بود، (مزارات کرمان ص 198)
پستان را گویند اعم از پستان انسان و حیوانات. (برهان) (آنندراج). پستان را گویند و آنرا بهندی ’چوجی’ خوانند. (جهانگیری). پستان آدمی ودیگر جانوران. (ناظم الاطباء). رجوع به پستان شود
پستان را گویند اعم از پستان انسان و حیوانات. (برهان) (آنندراج). پستان را گویند و آنرا بهندی ’چوجی’ خوانند. (جهانگیری). پستان آدمی ودیگر جانوران. (ناظم الاطباء). رجوع به پستان شود