جدول جو
جدول جو

معنی چچلا - جستجوی لغت در جدول جو

چچلا
چلچله، پرستو
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از چچلاس
تصویر چچلاس
سنجاقک، حشره ای با بدن باریک و کشیده، چشم های بزرگ و چهار بال نازک و رنگین که به سرعت پرواز می کنند، چیچیلاس، سیخ فلزی نازک که در سوراخ های سرپیچ ها قرار می دهند که مهره ها هنگام حرکت یا کار کردن ماشین باز نشود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چچله
تصویر چچله
زمین لغزنده و مرطوب، جای لغزنده با شیب تند در کنار کوه یا تپه که بالای آن بنشیند و به پایین لیز بخورند، سرسره، چپچله، لخشک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چچله
تصویر چچله
چچول، تکۀ کوچک گوشت در قسمت فوقانی فرج زنان که در ختنه بریده می شود و اهل تسنن بریدن آن را سنت می دانند، خروسه، کلیتوریس، آلت تناسلی پسر خردسال
فرهنگ فارسی عمید
(چِ چِ)
قسمی حشرۀ بالدار که به انواع مختلف ورنگهای گوناگون وجود دارد و در ساحل برکه ها و مرداب ها زندگی میکند. سنجاقک. منلاس. چیچیلاس (در گیلکی)
لغت نامه دهخدا
(چُ چُ لَ / لِ)
گوشتی که مانند زبان در میان فرج زنان باشد. (برهان) (آنندراج). گوشت پاره ای که در بالا و میان فرج باشد. (ناظم الاطباء). تکۀ گوشت و رگی که بالای فرج زنان است. (فرهنگ نظام). تلاق. بظر. (ناظم الاطباء). چچوله. (فرهنگ نظام). گوشت پاره مانندی در بالای فرج زنان که در ختنه بریده میشود. پاره ای گوشت میان فرج زن که اهل تسنن بریدن آنرا سنت دانند: خنتب، چچلۀ دختران پیش از ختان. (منتهی الارب). رجوع به تلاق و بظر و چچوله شود
لغت نامه دهخدا
(چَ چَ لَ / لِ)
بمعنی چپچله است که زمین پر گل ولای و لغزنده باشد. (برهان) (آنندراج). زمینی را گویند که پر آب وگل باشد چنانکه پای در آن بلغزد. (جهانگیری). چپچله و زمین پر گل ولای. (ناظم الاطباء) خلاب و خلاش. (جهانگیری). رجوع به چپچله و خلاب و خلاش شود، لخشک را نیز گویند و آن کوه پارۀ نرمی باشد که طفلان بر آن لغزند. (برهان) (آنندراج). لخشک و کوهپارۀ برفی که کودکان بر آن لغزند. (ناظم الاطباء). سرسره. رجوع به چپچله شود
لغت نامه دهخدا
(چِ)
چهل روزی که مرتاضان چله نشینند. (ناظم الاطباء) ، چهل روز ایام نفاسی، یعنی آن مدت پس از زائیدن که زن در آن ناپاک میباشد. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از چچلاس
تصویر چچلاس
سنجاقک
فرهنگ لغت هوشیار
چهل روزی که مرتاضان چله نشینند، چهل روز ایام نفاس یعنی آن مدت پس از زاییدن که زن نا پاک میباشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چلا
تصویر چلا
((چِ))
چهله، نک چله
فرهنگ فارسی معین
از توابع دهستان خرم آباد شهرستان تنکابن
فرهنگ گویش مازندرانی
پلوی سرد، کته
فرهنگ گویش مازندرانی
پرستو، چلچله
فرهنگ گویش مازندرانی
آب باران که از ناودان ریزد، نیرنگ فریب
فرهنگ گویش مازندرانی
نور، نور آغازین صبح، سپیده ی صبح، چراغ، نامی برای سگ، چراغ، شکسته، خرد شده
فرهنگ گویش مازندرانی