جدول جو
جدول جو

معنی چپک - جستجوی لغت در جدول جو

چپک
(چَپَ)
چپه. زدن کفی بر کف دیگر به نشانۀ نشاطو شادی. کف زدن از شوق و خوشی. دست زدن بعلامت ابرازشوق و نشاط. صفق. رجوع به چپک زدن و چپه زدن شود
لغت نامه دهخدا
چپک
فرد چالاک و تیزتک، نام مرتعی در حوزه ی شهرستان آمل، صدای برخورد دست با آب به هنگام وجین شالی، بخش بالایی ران از قسمت پهلو و شکم، خلیج جایی که آب در خشکی پیش آمده باشد، چپ دست، سر ریز کردن مایعات به هنگام تکان خوردن
فرهنگ گویش مازندرانی
چپک
چسبندگی، چوب
دیکشنری اردو به فارسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از چوک
تصویر چوک
(دخترانه)
چشمه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از چپکن
تصویر چپکن
نوعی قبا، جامۀ بلند مردانه، برای مثال وجودش را حمایلسان بیاراست / قبای چپکنش را شد چپ و راست (اشرف - لغتنامه - چپکن)
فرهنگ فارسی عمید
(چَ پَ)
از جانب چپ. بسمت چپ. از طرف چپ. مقابل راستکی
لغت نامه دهخدا
(چَ کَ)
نوعی از پوشش اهل ایران، مثل جامه. (آنندراج). نوعی از جامه که سینه و شکم را بپوشاند و بندهای آن در پشت بسته شود. (ناظم الاطباء). مخفف چپ افکن، یک قسم لباس نیم تنه بوده. (فرهنگ نظام) :
وجودش را حمایل سان بیاراست
قبای چپکنش را شد چپ و راست.
اشرف (از آنندراج).
رجوع به چپگن شود
لغت نامه دهخدا
(اَ دَ خوا / خا تَ)
دست زدن. چپه زدن. رجوع به چپک و چپه و چپه زدن شود، در تداول زنان راه رفتن بیهوده. راه بسیار رفتن، بی ثمر و بی مقصد معلوم و بیهوده بهر جای رفتن. بسیار راه رفتن کسی بی آنکه در پی کاری باشد. بیهوده و بی مقصود گشتن. راه بی فایده رفتن. دوندگی بیهوده کردن. رفتن بسیار و بی مقصود و فائده
لغت نامه دهخدا
تصویری از چپو
تصویر چپو
تاخت و تاراج و یغما
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چاک
تصویر چاک
شکاف، تراک، رخنه، شکافی بدرازا در جامه و تن و غیره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چچک
تصویر چچک
گل ورد
فرهنگ لغت هوشیار
تخته ای دسته دار بهیات بیل که کشتی بانان کشتی را بدان رانند. -1 کسی که کارها بدست چپ انجام دهد، انحراف بیک سمت
فرهنگ لغت هوشیار
یکنوع حقه ای که در آن توتون ریخته و لوله ای به آن وصل نموده و بر روی توتون آتش گذاشته جهت گرفتن دود بکشند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چپلک
تصویر چپلک
کسی که خود را بچیزهای ناشایسته آلوده کند چرکن نکبتی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چپقک
تصویر چپقک
پارسی است چپغک زراوند از گیاهان زرآوند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چزک
تصویر چزک
خار پشت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چپش
تصویر چپش
بزغاله یکساله
فرهنگ لغت هوشیار
هندی پر چین، چپیره دیواری که از چوب و علف و شاخه های درخت سازند پر چین، گروهی از مردم یا جانوران که دایره وار گرد هم آیند و حلقه زنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چمک
تصویر چمک
قوت و قدرت
فرهنگ لغت هوشیار
دو پارچه چوب که اطفال بدان بازی کنند یکی بقدر سه وجب و دیگری بمقدار یک قبضه و هر دو سر چوب کوچک میباشد. کفچه دیگ کفگیر، انگشت وسطی بنصر. طناب ابریشمی، کلافه (ریسمان ابریشم)، کاسه چوبین، دلو برای آب کشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
زخم کارد و شمشیر و غیره جراحت، بریدگی ماده سفید رنگی که از زخم و دمل بیرون آید، ماده تیره رنگ و چربی که بسبب ناشستن تن یا جامه در روی پوست بدن یا لباس ظهر شود شوخ، چرکین کثیف. نان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چکک
تصویر چکک
نوایی است از موسیقی. گنجشک چغک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چژک
تصویر چژک
خار پشت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پچک
تصویر پچک
کارد چاقو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چرک
تصویر چرک
خلط
فرهنگ واژه فارسی سره
وارونه، واژگون
متضاد: راستکی، زان سو
فرهنگ واژه مترادف متضاد
چپ دست
فرهنگ گویش مازندرانی
به طرف چپ، از سوی چپ، وارونه، چپوک
فرهنگ گویش مازندرانی
چسباندن، چسبیدن
دیکشنری اردو به فارسی
چسبناکی، چسبندگی
دیکشنری اردو به فارسی
چسبندگی، ظرفیت چسب
دیکشنری اردو به فارسی
چسبنده، از طریق چسبندگی
دیکشنری اردو به فارسی
چسبناک، چسب
دیکشنری اردو به فارسی
چرت زدن، دزدکی کردن
دیکشنری اردو به فارسی
بی صدا حرکت کردن، یواشکی راه رفتن، آرام حرکت کردن، دزدیدن
دیکشنری اردو به فارسی