معنی چپوهاکردن - جستجوی لغت در جدول جو
چپوهاکردن
چپاول کردن، غارت کردن
ادامه...
چپاول کردن، غارت کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تصویر چپه کردن
چپه کردن
چَپِه کَردَن
واژگون شدن، وارون شدن، کنایه از خوابیدن
ادامه...
واژگون شدن، وارون شدن، کنایه از خوابیدن
فرهنگ فارسی عمید
چپو کردن
(اَ دَ دَ دَ)
چپاول کردن. غارت کردن. یغماکردن. تاراج کردن. چاپیدن. رجوع به چپو و چپوچی و چاپیدن و غارت کردن و تاراج کردن و چپاول کردن شود
ادامه...
چپاول کردن. غارت کردن. یغماکردن. تاراج کردن. چاپیدن. رجوع به چپو و چپوچی و چاپیدن و غارت کردن و تاراج کردن و چپاول کردن شود
لغت نامه دهخدا
چپو کردن
غارت کردن، چپاول کردن، به یغما بردن، تاراج کردن، به سرعت خوردن، زود مصرف کردن، نابود کردن، از بین بردن
ادامه...
غارت کردن، چپاول کردن، به یغما بردن، تاراج کردن، به سرعت خوردن، زود مصرف کردن، نابود کردن، از بین بردن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
چر هاکردن
چیره کردن، غالب کردن، زاویه دادندسته های شالی به گونه
ادامه...
چیره کردن، غالب کردن، زاویه دادندسته های شالی به گونه
فرهنگ گویش مازندرانی
چلو هاکردن
درهم شکستنمضمحل کردن
ادامه...
درهم شکستنمضمحل کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
چکو هاکردن
جوانه زدن درخت، غلاف توخالی به بار آوردن، به هدر رفتن برنج
ادامه...
جوانه زدن درخت، غلاف توخالی به بار آوردن، به هدر رفتن برنج
فرهنگ گویش مازندرانی
چک هاکردن
پیشگیری از نزاع
ادامه...
پیشگیری از نزاع
فرهنگ گویش مازندرانی
چمرهاکردن
صدا کردن، بلند شدن صدایی خفیف از حیوانات
ادامه...
صدا کردن، بلند شدن صدایی خفیف از حیوانات
فرهنگ گویش مازندرانی
چم هاکردن
موقعیت و فرصت مناسب پیدا کردن، عادت کردن، راضی کردن
ادامه...
موقعیت و فرصت مناسب پیدا کردن، عادت کردن، راضی کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
چس هاکردن
چس هکاردن
ادامه...
چس هکاردن
فرهنگ گویش مازندرانی
بوهاکردن
بوکردن، تشخیص بو از طریق حس شامه
ادامه...
بوکردن، تشخیص بو از طریق حس شامه
فرهنگ گویش مازندرانی
پرهاکردن
کنایه از: برانگیختن یا فریفتن کسی برای انجام کار ناشایست.، پرکندن مرغ و پرنده
ادامه...
کنایه از: برانگیختن یا فریفتن کسی برای انجام کار ناشایست.، پرکندن مرغ و پرنده
فرهنگ گویش مازندرانی
خوهاکردن
خواباندن، خواباندن نوزاد، به خواب رفتن
ادامه...
خواباندن، خواباندن نوزاد، به خواب رفتن
فرهنگ گویش مازندرانی