مخفف چاپلوس است، که زبان آور و فریبنده باشد. (برهان) (آنندراج). مخفف چاپلوس است. (جهانگیری) (فرهنگ نظام). چاپلوس و زبان آور و فریبنده. (ناظم الاطباء). رجوع به چاپلوس شود.
مخفف چاپلوس است، که زبان آور و فریبنده باشد. (برهان) (آنندراج). مخفف چاپلوس است. (جهانگیری) (فرهنگ نظام). چاپلوس و زبان آور و فریبنده. (ناظم الاطباء). رجوع به چاپلوس شود.
متملق ریاکار، چرب زبان، کسی که گفتارش مخالف پندار و کردار وی باشد، آنکه به تو از تعظیم و مهربانی قولی و فعلی آن کند که در دل ندارد، کسی که به شیرین سخنی و چرب زبانی مردم را بفریبد، ذملّق، مرد چاپلوس و مرد سبک تیززبان، (منتهی الارب) : مکن خویشتن سهمگین چاپلوس که بسته بود چاپلوس از فسوس، ابوشکور، بر مهتر آمد زمین داد بوس چنان چون بود مردم چاپلوس، فردوسی، بمن برکند شاه چندین فسوس مرا بی منش خواند و چاپلوس، فردوسی، فریبنده و ریمن و چاپلوس جوان و هنرمند و داماد طوس، فردوسی، چرا پیش او چون سگ چاپلوس نرفتی چو برخاست آوای کوس، فردوسی، چو دشمن بترسد شود چاپلوس تو لشکر بیارای و بربند کوس، فردوسی، به پوزش بیامد سپهدار طوس به پیش شه اندر شد او چاپلوس، فردوسی، آن چاپلوس بسته گر خندان کت هر زمان به لوس بپیراید، لبیبی، منه دل بر این گیتی چاپلوس که گیتی فسانه ست و باد و فسوس، اسدی، چو دورم ز گفتن، دهد می فسوس چو نزدیک باشم بود چاپلوس، اسدی، همان نیز کز پیش گاو و خروس شدندی پرستنده و چاپلوس، اسدی، چاپلوس لفظ شیرین و فریب میستانی می نهی چون زر به جیب، مولوی، ، فریبنده
متملق ریاکار، چرب زبان، کسی که گفتارش مخالف پندار و کردار وی باشد، آنکه به تو از تعظیم و مهربانی قولی و فعلی آن کند که در دل ندارد، کسی که به شیرین سخنی و چرب زبانی مردم را بفریبد، ذَمَلَّق، مرد چاپلوس و مرد سبک تیززبان، (منتهی الارب) : مکن خویشتن سهمگین چاپلوس که بسته بود چاپلوس از فسوس، ابوشکور، بر مهتر آمد زمین داد بوس چنان چون بود مردم چاپلوس، فردوسی، بمن برکند شاه چندین فسوس مرا بی منش خواند و چاپلوس، فردوسی، فریبنده و ریمن و چاپلوس جوان و هنرمند و داماد طوس، فردوسی، چرا پیش او چون سگ چاپلوس نرفتی چو برخاست آوای کوس، فردوسی، چو دشمن بترسد شود چاپلوس تو لشکر بیارای و بربند کوس، فردوسی، به پوزش بیامد سپهدار طوس به پیش شه اندر شد او چاپلوس، فردوسی، آن چاپلوس بسته گر خندان کت هر زمان به لوس بپیراید، لبیبی، منه دل بر این گیتی چاپلوس که گیتی فسانه ست و باد و فسوس، اسدی، چو دورم ز گفتن، دهد می فسوس چو نزدیک باشم بود چاپلوس، اسدی، همان نیز کز پیش گاو و خروس شدندی پرستنده و چاپلوس، اسدی، چاپلوس لفظ شیرین و فریب میستانی می نهی چون زر به جیب، مولوی، ، فریبنده
نام آبادی یا بندری در کنار دریای خزر که اسم آن در کتب جغرافی و فرهنگ های قدیم ضبط شده و بتدریج رو به ویرانی نهاده و در زمان سلطنت رضاشاه دوباره آباد شده و فعلاً مرکز بخش ’چالوس’ میباشد و بر کنار رودخانه ای بنام ’چالوس’ واقع است، یاقوت نام این آبادی را ذیل کلمه ’شالوس’ (که معرب چالوس است) ضبط کرده و نوشته است: ’شهری است که در جبال طبرستان واقع شده و یکی از مرزهای طبرستان است ... و بین شالوس و آمل از ناحیه جبال دیلمیه بیست فرسخ فاصله است’، (از معجم البلدان ج 6 ص 216)، صاحب مرآت البلدان می نویسد: ’ ... بعضی از علمای جغرافی چالوس را از آبادی های معتبر طبرستان دانسته اند زیرا معتصم خلیفه محمد بن اویس را که از امرابود به حکومت طبرستان نامزد کرد و مشارالیه خود در رویان قرار گرفت و چالوس را به احمد پسر خود سپرد’ وبعد می نویسد: ’چالوس حالا اسم شهر و آبادی مخصوصی نیست بلکه اسم رود خانه بزرگی است ... و دره ای که مجرا و بستر این رودخانه میباشد نیز چالوس نامیده میشود ... ’ سپس شرحی درباره درۀ چالوس نگاشته و آنگاه می نویسد: ’ ... و در این زمان آبادی بسیار مختصری نزدیک بدریا هست که موسوم به چالوس است ... ’ و آنگاه زیر عنوان ’ذکر وقایع متعلقه به چالوس’ شرح مبسوطی راجع به وقایعی که در چالوس روی داده نگاشته است، نام شهر کوچک و نوسازی است که مرکز بخش چالوس میباشد و بر سر سه راهی تهران گیلان و مازندران در 5 هزارگزی ساحل دریای خزر و کنار رود خانه چالوس واقع شده است، این آبادی قبل از سال 1310 هجری شمسی ده کوچکی بیش نبود و از آن تاریخ ببعد با اسلوبی صحیح بنا گردید، احداث راه شوسۀ چالوس به کرج که نزدیک ترین راه تهران بساحل دریای خزر است و ایجاد کار خانه حریربافی که در حدود 1500 تن کارگر دارد در وضع اقتصادی این محل تأثیر فراوان داشت، در این آبادی مهمانخانه ها و پلاژها و ویلاهای متعدد تأسیس گردیده و پل مهمی که روی رود خانه چالوس بنا شده است از جمله ساختمانهای زیبای این شهر است، راه کناره از وسط این شهر میگذرد و جمعیت آن درحدود ده هزار تن میباشد، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)، نام شهری که مرکز بخشی از شهرستان نوشهر مازندران است و بر کنار رودی به همین نام در منطقه ای جنگلی در 36 درجه و 1 دقیقه عرض جغرافیایی و 7 متر ارتفاع از سطح دریا واقع شده دارای بزرگترین کار خانه حریربافی ایران و ییلاقهای زیبایی از قبیل کلاردشت میباشد، این شهر بوسیلۀ راه شوسه ای که از تونل مصنوعی کندوان میگذرد به تهران مربوط میگردد، (از فرهنگ امیرکبیر)، و رجوع به مرآت البلدان ج 4 صص 79- 85 شود
نام آبادی یا بندری در کنار دریای خزر که اسم آن در کتب جغرافی و فرهنگ های قدیم ضبط شده و بتدریج رو به ویرانی نهاده و در زمان سلطنت رضاشاه دوباره آباد شده و فعلاً مرکز بخش ’چالوس’ میباشد و بر کنار رودخانه ای بنام ’چالوس’ واقع است، یاقوت نام این آبادی را ذیل کلمه ’شالوس’ (که معرب چالوس است) ضبط کرده و نوشته است: ’شهری است که در جبال طبرستان واقع شده و یکی از مرزهای طبرستان است ... و بین شالوس و آمل از ناحیه جبال دیلمیه بیست فرسخ فاصله است’، (از معجم البلدان ج 6 ص 216)، صاحب مرآت البلدان می نویسد: ’ ... بعضی از علمای جغرافی چالوس را از آبادی های معتبر طبرستان دانسته اند زیرا معتصم خلیفه محمد بن اویس را که از امرابود به حکومت طبرستان نامزد کرد و مشارالیه خود در رویان قرار گرفت و چالوس را به احمد پسر خود سپرد’ وبعد می نویسد: ’چالوس حالا اسم شهر و آبادی مخصوصی نیست بلکه اسم رود خانه بزرگی است ... و دره ای که مجرا و بستر این رودخانه میباشد نیز چالوس نامیده میشود ... ’ سپس شرحی درباره درۀ چالوس نگاشته و آنگاه می نویسد: ’ ... و در این زمان آبادی بسیار مختصری نزدیک بدریا هست که موسوم به چالوس است ... ’ و آنگاه زیر عنوان ’ذکر وقایع متعلقه به چالوس’ شرح مبسوطی راجع به وقایعی که در چالوس روی داده نگاشته است، نام شهر کوچک و نوسازی است که مرکز بخش چالوس میباشد و بر سر سه راهی تهران گیلان و مازندران در 5 هزارگزی ساحل دریای خزر و کنار رود خانه چالوس واقع شده است، این آبادی قبل از سال 1310 هجری شمسی ده کوچکی بیش نبود و از آن تاریخ ببعد با اسلوبی صحیح بنا گردید، احداث راه شوسۀ چالوس به کرج که نزدیک ترین راه تهران بساحل دریای خزر است و ایجاد کار خانه حریربافی که در حدود 1500 تن کارگر دارد در وضع اقتصادی این محل تأثیر فراوان داشت، در این آبادی مهمانخانه ها و پلاژها و ویلاهای متعدد تأسیس گردیده و پل مهمی که روی رود خانه چالوس بنا شده است از جمله ساختمانهای زیبای این شهر است، راه کناره از وسط این شهر میگذرد و جمعیت آن درحدود ده هزار تن میباشد، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)، نام شهری که مرکز بخشی از شهرستان نوشهر مازندران است و بر کنار رودی به همین نام در منطقه ای جنگلی در 36 درجه و 1 دقیقه عرض جغرافیایی و 7 متر ارتفاع از سطح دریا واقع شده دارای بزرگترین کار خانه حریربافی ایران و ییلاقهای زیبایی از قبیل کلاردشت میباشد، این شهر بوسیلۀ راه شوسه ای که از تونل مصنوعی کندوان میگذرد به تهران مربوط میگردد، (از فرهنگ امیرکبیر)، و رجوع به مرآت البلدان ج 4 صص 79- 85 شود