جدول جو
جدول جو

معنی چپغولش - جستجوی لغت در جدول جو

چپغولش
(چَ لَ)
چپقولش. (فرهنگ نظام). جنگ با شمشیر. (فرهنگ نظام). رجوع به چپقلش و چپقولش شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از چرغول
تصویر چرغول
بارهنگ، گیاهی خودرو و یک ساله با ساقه های نازک و برگ های بیضی شکل و خوشه های دراز که دانه های ریز و لعاب دار آن مصرف دارویی دارد،، زبان برّه، بارتنگ، لسان الحمل، جرغول، جرغون، خرغول
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پژولش
تصویر پژولش
پریشانی، درهم شدگی، افسردگی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چپاول
تصویر چپاول
غارت، یغما، تاراج، چپو
فرهنگ فارسی عمید
(چَ وُ)
تاختن فوجی از لشکر جداشده، بر سر مخالف از مسافت بعید. (آنندراج). تاخت وتازگروهی از لشکر از مسافت دور بر سر گروه مخالف. (ناظم الاطباء) ، غارت کردن. (فرهنگ نظام). تاراج. تالان. غارت. چپو. یغما. چپاولگری:
از ترکتاز غمزۀ شوخ ستمگرت
در کشور خرابۀ دلهاچپاول است.
زکی ندیم (از آنندراج).
، در ترکی بمعنی فوجی است که برای تاختن معین نشده باشد. (فرهنگ نظام). رجوع به چپاول کردن و چپو و تاراج و غارت و یغما و چپاولگری شود
لغت نامه دهخدا
(چَ قُ لَ)
جنگ شمشیر را گویند. (آنندراج) (غیاث). چپغولش. چپقولش. رجوع به چپغولش و چپقولش شود
لغت نامه دهخدا
(چُ غُ)
خبرگیر مأخوذ از ترکی. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(چَ)
دارویی است که آنرا زبان بره گویند و بعربی ’لسان الحمل’ خوانند. (برهان) (جهانگیری). رستنیی است که آنرا زبان بره و بعربی ’لسان الحمل’ خوانند و چرغون نیز همان است. (از انجمن آرا) (آنندراج). گیاهی دوایی که به تازی ’لسان الحمل’ گویند و تخم آنرا بارتنگ نامند. (ناظم الاطباء). چرغون. خرگوشک. خرغول. زبان بره. رجوع به چرغون و خرگوشک و خرغول شود
لغت نامه دهخدا
(پَ لِ)
بژولش. پشولش. بشولش. و صاحب فرهنگ رشیدی گوید: صحیح در این کلمات بای تازی است و زایده است و اصل کلمه ژولش و ژولیدن است و شولش و شولیدن است... لیکن چون حرف با بسیار مستعمل شده گویا از اصل شده، بنابر آن در بای تازی مذکور شد و در پای فارسی خطاست - انتهی. (فرهنگ رشیدی). درهم شدگی. پریشانی، پژمردگی
لغت نامه دهخدا
(چَ لَ)
چپغولش. جنگ با شمشیر. (فرهنگ نظام). چپقلش. رجوع به چپغولش و چپقلش شود
لغت نامه دهخدا
(چَ)
دهی است جزء دهستان ماسوله بخش مرکزی شهرستان فومن که در 15هزارگزی باختر فومن، و کنار راه فرعی اتومبیل رو فومن به ماسوله واقع شده. کوهستانی، معتدل و مرطوب است و 122 تن سکنه دارد. آبش از رود خانه ماسوله، محصولش برنج، ابریشم و لبنیات، شغل اهالی زراعت و بافتن جاجیم و جوراب است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(چُ غُ)
چغلی. خبرگیری، شرح اعمال کهتری نزد مهتری بقصد مجازات شدن وی. رجوع به چوغولی کردن شود، غدر و دغا. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از پژولش
تصویر پژولش
در هم شدگی پریشانی بژولش پشولش، پژمردگی
فرهنگ لغت هوشیار
تاختن فوجی از لشکر جدا شده، تاختن گروهی از لشکر از مسافت دور بر سر گروه مخالف، غارت کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چرغول
تصویر چرغول
زبان بره لسان الجمل بارهنگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چوغولی
تصویر چوغولی
خبر گیری، خبر آوردن برای کسی، شکایت کردن از کسی پیش کسی بردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پژولش
تصویر پژولش
((پِ لِ))
پریشانی، پژمردگی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از چرغول
تصویر چرغول
((چَ))
بارهنگ، گیاهی با ساقه های نازک وبرگ های بیضی شکل، بلندیش تا نیم سانتی متر می رسد، دانه های ریز و لعاب دار دارد که خاصیت نرم کننده و ملین دارد، بارتنگ، خرگوشک
فرهنگ فارسی معین
تصویری از چپاول
تصویر چپاول
((چَ وُ))
غارت، تاراج
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پژولش
تصویر پژولش
اپیلپسی
فرهنگ واژه فارسی سره
تاراج، تالان، چپو، غارت، لاش، نهب، یغما، غارتگری
فرهنگ واژه مترادف متضاد