جدول جو
جدول جو

معنی چپاول - جستجوی لغت در جدول جو

چپاول
غارت، یغما، تاراج، چپو
تصویری از چپاول
تصویر چپاول
فرهنگ فارسی عمید
چپاول(چَ وُ)
تاختن فوجی از لشکر جداشده، بر سر مخالف از مسافت بعید. (آنندراج). تاخت وتازگروهی از لشکر از مسافت دور بر سر گروه مخالف. (ناظم الاطباء) ، غارت کردن. (فرهنگ نظام). تاراج. تالان. غارت. چپو. یغما. چپاولگری:
از ترکتاز غمزۀ شوخ ستمگرت
در کشور خرابۀ دلهاچپاول است.
زکی ندیم (از آنندراج).
، در ترکی بمعنی فوجی است که برای تاختن معین نشده باشد. (فرهنگ نظام). رجوع به چپاول کردن و چپو و تاراج و غارت و یغما و چپاولگری شود
لغت نامه دهخدا
چپاول
تاختن فوجی از لشکر جدا شده، تاختن گروهی از لشکر از مسافت دور بر سر گروه مخالف، غارت کردن
فرهنگ لغت هوشیار
چپاول((چَ وُ))
غارت، تاراج
تصویری از چپاول
تصویر چپاول
فرهنگ فارسی معین
چپاول
تاراج، تالان، چپو، غارت، لاش، نهب، یغما، غارتگری
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از چپاولگری
تصویر چپاولگری
غارتگری، عمل غارتگر، غارت کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چپاولچی
تصویر چپاولچی
چپاولگر، یغماگر، غارتگر، چپوچی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چپاولگر
تصویر چپاولگر
چپاولچی، چپوگر، یغماگر، غارتگر
فرهنگ فارسی عمید
(چَ وُ)
چپوچی. یغماگر. غارتگر. آنکه تاراج و تالان کند. چپاولگر. رجوع به چپاولگر و چپوچی و غارتگر و یغماگر شود
لغت نامه دهخدا
(اَ دَ تَ)
تاختن. تاراج کردن. چپو کردن. غارتیدن. یغما کردن. تالان کردن. رجوع به تاختن و تاراج کردن و غارتیدن شود
لغت نامه دهخدا
(چَ)
دهی است از دهستان کوهک شهرستان جهرم که در 13هزارگزی جنوب خاور جهرم، در دامنه جنوبی کوه البرزواقع شده. کوهستانی و گرمسیر است و 230 تن سکنه دارد. آبش از چشمه، محصولش لبنیات، پشم و ذغال، شغل اهالی گله داری و راهش پیاده رو و صعب العبور است. ساکنین این ده از طایفۀ کوهکی میباشند و بحدود کوه البرز برای ییلاق میروند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
تاخت و تاز و تاراج، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(چَ)
دهی است جزء دهستان ماسوله بخش مرکزی شهرستان فومن که در 15هزارگزی باختر فومن، و کنار راه فرعی اتومبیل رو فومن به ماسوله واقع شده. کوهستانی، معتدل و مرطوب است و 122 تن سکنه دارد. آبش از رود خانه ماسوله، محصولش برنج، ابریشم و لبنیات، شغل اهالی زراعت و بافتن جاجیم و جوراب است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(چَ وُ گَ)
رجوع به چپاول چی شود
لغت نامه دهخدا
(چَ وُ گَ)
غارتگری. چپوچی گری. یغماگری. چپاول. رجوع به چپاول شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از چپاولچی
تصویر چپاولچی
غارتگر یغماگر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چپاولگر
تصویر چپاولگر
یغماگر، غارتگر
فرهنگ لغت هوشیار
صفت تاراجگر، چپاولچی، چپوچی، غارتگر، یغماگر
فرهنگ واژه مترادف متضاد
صفت چپاولگر، تاراجگر، غارتگر، یغماگر، یغمایی، چپوچی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
غارت کردن، به تاراج بردن، به یغما بردن، تاراج کردن، چپو کردن
فرهنگ واژه مترادف متضاد