- چپ
- مقابل راست، طرف چپ، سوی چپ
معنی چپ - جستجوی لغت در جدول جو
- چپ
- مقابل راست، آنچه در طرف چپ باشد، طرف دست چپ، ناراست، واژگون، چپه
لوچ، احول
کسی که بیشتر با دست چپ کار می کند
چپ افتادن: کنایه از با کسی بد شدن و کینۀ او را به دل گرفتن، دشمن شدن
چپ بودن: ناراست بودن، احول بودن، به کار کردن با دست چپ عادت داشتن
چپ دادن: کنایه از منحرف ساختن، فریب دادن، اغوا کردن، واگذاشتن، ترک کردن
چپ رفتن: به راه چپ رفتن، به سمت چپ رفتن، کنایه از خلاف ورزیدن، مخالفت کردن، کنایه از حیله به کار بردن
چپ زدن: به راه چپ رفتن، به سمت چپ رفتن
چپ شدن: چپه شدن، واژگون شدن، احول شدن، کنایه از با کسی بد شدن و کینۀ او را به دل گرفتن، دشمن شدن
چپ کردن: چپه شدن، واژگون شدن، چپه کردن، واژگون کردن، از راه برگشتن و به سوی دیگر رفتن، احول کردن،برای مثال راه چپ کرد حریفانه بهار از چمنم / غنچه ماندم من و هنگام شکفتن بگذشت (طالب آملی - لغتنامه - چپ کردن)
- چپ ((چَ))
- کج، ناراست، واژگون، لوچ، دو بین، کسی که با دست چپ کار می کند، طرف چپ، اصطلاحی سیاسی و آن عنوانی است برای تمام کسانی که در مرام های سیاسی خود خواستار دگرگونی ها و تحولات انقلابی و تند می باشند
- چپ
- левый
- چپ
- links
- چپ
- лівий
- چپ
- esquerdo
- چپ
- sinistro
- چپ
- izquierdo
- چپ
- gauche
- چپ
- links
- چپ
- يسارٌ
- چپ
- बाएँ
- چپ
- שמאלי
- چپ
- kushoto
- چپ
- بایاں
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
چپیه رسن دستار بزرگی که عریان بجای کلاه بر سر گذارند و بر روی آن عگال (عقال) بندند
دستار بزرگی که عریان بجای کلاه بر سر گذارند و بر روی آن عگال (عقال) بندند
طبقی که از چوب بید بافته باشند طبق چوبین سله
آماده شدن و جمع آمدن مردم به جهت شغلی و کاری
آمادگی و گرد آمدن مردم به جهت شغلی و کاری
بزور داخل شدن در جائی
برگشتن اتومبیل و مانند آن بیک سمت واژگون شدن
دست زدن، کف زدن
تخته ای دسته دار بهیات بیل که کشتی بانان کشتی را بدان رانند. -1 کسی که کارها بدست چپ انجام دهد، انحراف بیک سمت
ترکی تاراجگر غارتگر یغماگر تاراج کننده