جدول جو
جدول جو

معنی چولان - جستجوی لغت در جدول جو

چولان
چدن
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از چیلان
تصویر چیلان
(پسرانه)
عناب
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از هولان
تصویر هولان
(پسرانه)
چوگان بازی (نگارش کردی: هان)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از چونان
تصویر چونان
مثل، مانند، آن چنان، آن سان، (حرف، قید) چنان که، همان سان که، برای مثال بجوی مهر من ای نوبهار حسن که من / به کارت آیم چونان به مهرگان آتش (رشیدوطواط - لغتنامه - چونان)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چولگان
تصویر چولگان
چوگان، عصای پادشاهی. به عربی صولجان می گویند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چوپان
تصویر چوپان
کسی که گوسفندان را به چراگاه می برد، نگهبان گلۀ گوسفند، رمه بان، رمه یار، رامیار، رمیار، شبان
فرهنگ فارسی عمید
چوب گوی زنی که دستۀ آن راست و باریک و سر آن اندکی پهن و خمیده است، چوب سرکج، نوعی ورزش دسته جمعی که بازیکنان سوار بر اسب، سعی می کنند به وسیلۀ چوبی مخصوص توپ را وارد دروازه کنند، چوگان بازی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سولان
تصویر سولان
دارویی که برای معالجۀ لقوه به کار می رفته
بام خانه، بلندی و ارتفاع، نردبان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جولان
تصویر جولان
اسب تاختن، تاخت و تاز کردن، کنایه از گردیدن، دور زدن، حرکت کردن، کنایه از قدرت نمایی، کنایه از خودنمایی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چیلان
تصویر چیلان
آلات و ادوات آهنی از قبیل زرفین، حلقه، زنجیر در، قفل، کلید، کارد و چاقو
عنّاب، میوه ای بزرگ تر از سنجد و به رنگ قرمز تیره که مصرف خوراکی و دارویی دارد، شیلان، جیلان، سیلانه، سنجد گرگان، تبرخون
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شولان
تصویر شولان
کمند، طنابی بلند با سری حلقه مانند برای گرفتار کردن انسان یا حیوان، آنچه به وسیلۀ آن کسی را اسیر و گرفتار کنند، دام مثلاً پسرک سرانجام در در کمند او افتاد، زلف، گیسو
فرهنگ فارسی عمید
(نَ)
دهی است از دهستان پائین رخ بخش کدکن شهرستان تربت حیدریه. 187 تن سکنه دارد. از قنات آبیاری میشود. محصول عمده اش غلات و پنبه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
تصویری از چولاق
تصویر چولاق
کسی که دست یاپای شکسته یا بریده دارد (و بیشتر در پا مستعمل است)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رولان
تصویر رولان
فرانسوی غلتان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذولان
تصویر ذولان
شغال، گرگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مولان
تصویر مولان
معده موجودات اهریمنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گولان
تصویر گولان
جنس نر از گیاه اسل نی بوریا، دارویی که از بیخ درخت شمشاد سازند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چوگان
تصویر چوگان
نام آهنگی از آهنگهای موسیقی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قولان
تصویر قولان
تازی گشته گور خر هندی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کولان
تصویر کولان
فرانسوی تازی گشته کبک آمریکایی از پرندگان
فرهنگ لغت هوشیار
تگوری گردیدن ترکتازی تاخت و تاز گشتن گرد بر آمدن گردیدن دور زدن، تاختن تاخت زدن، تاخت و تاز. خاک، سنگریزه ها که باد از جائی بجائی برد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چوبان
تصویر چوبان
شبان، گله بان، محافظ و حارس گوسپندان و اسبان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چونان
تصویر چونان
چنان، همچنان و همچو آن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شولان
تصویر شولان
کمند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خولان
تصویر خولان
پیل زهره تازی از گیاهان چکیده پیل زهره در چشم کشند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اولان
تصویر اولان
ترکی شونده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چوپان
تصویر چوپان
شبان، گله بان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جولان
تصویر جولان
((جُ))
تاختن، تاخت زدن، تاخت و تاز
فرهنگ فارسی معین
آلات و ادواتی که از آهن سازند مانند زرفین در و زنجیر و حلقه های کوچک و یراق زین و لگام اسب و رکاب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از چیلان
تصویر چیلان
خالص، پاک و بی غش، ناب
فرهنگ فارسی معین
((چُ))
چوبی که دسته آن راست و باریک و سرش اندکی پهن و خمیده است و با آن در بازی چوگان، گوی را زنند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از چوپان
تصویر چوپان
نگهبان گله گوسفند و گاو، شبان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سولان
تصویر سولان
((سُ))
شولان، کمند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شولان
تصویر شولان
((شَ))
کمند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از چیلان
تصویر چیلان
قفل
فرهنگ واژه فارسی سره