جدول جو
جدول جو

معنی چورن - جستجوی لغت در جدول جو

چورن
دهی است از دهستان کجور از آبادیهای مازندران و استرآباد، (مازندران و استرآباد تألیف رابینو ص 148)
لغت نامه دهخدا
چورن
(رَ)
دهی است از دهستان کوهپر بخش مرکزی شهرستان نوشهر. دارای 555 تن سکنه. آب آن از چشمه. محصولاتش غلات و ارزن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
چورن
از توابع دهستان کوه پرات شهرستان نوشهر
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سورن
تصویر سورن
(پسرانه)
خانواده ای در دوره اشکانیآنکه قدرتمند بودند، نام یکی از خاندانهای هفتگانه ممتاز در زمان اشکانیان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سورن
تصویر سورن
حمله و هجوم، یورش، غوغا و هیاهوی لشکریان هنگام تاختن بر دشمن
فرهنگ فارسی عمید
(تُ / تُ رَ)
شهری است در لهستان که 100000 تن سکنه دارد ودر این شهر کار خانه تهیۀ مواد شیمیائی تأسیس یافته است. (از لاروس). رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود
لغت نامه دهخدا
(چُ)
دهی است از دهستان چای پارۀ بخش قره ضیاءالدین شهرستان خوی. 2023 تن سکنه دارد. آب آن از قنات، چشمه و نهر. محصولاتش غلات و حبوبات است. دبستان دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(چُ رَ)
دهی است از دهستان در کاسعیده بخش چهاردانگه شهرستان ساری. 415 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه سار. محصولاتش غلات، لبنیات و ارزن و صنایع دستی زنان شال وکرباس بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(چَ دَ)
قالب فلزی. (ناظم الاطباء). چدن. ترکیبی از آهن و زغال که تا پنج درصد زغال دارد، شکننده است و بدو رنگ سفید و خاکستری وجود دارد. چون سرد شود بر حجمش افزوده میشود از این رو در قالب گیری مورد استعمال فراوان دارد، در تداول مردم خراسان بظرفی گفته میشود که از همین ماده و بشکل نیمکره است و برای تف دادن (بو دادن) دانه ها و سرخ کردن گوشت و غیر آن بکار رود. رجوع به چدن شود
لغت نامه دهخدا
(چِ رُ)
دهی است از دهستان رابر بخش بافت شهرستان سیرجان. در 48 هزارگزی خاور بافت سر راه مالرو لاله زار به رابر واقع است، 120 تن سکنه دارد. از چشمه آبیاری میشود. محصولش غلات و حبوبات و شغل اهالی کشاورزی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(رِ ن ن)
مارشال مشهور فرانسه (1611 -1675م.) که در جنگهای متعدد، فتوحات و افتخارات فراوانی نصیب کشور خود ساخت. او در دوران جنگهای دولوسیون (1667م.) و جنگهای دیگر فرماندهی قوای نظامی فرانسه را بعهده داشت و بر اثر پیروزی هایی که بدست آورد شهرت فراوان یافت. (از لاروس)
لغت نامه دهخدا
(کُ رُ)
سکۀ طلای آلمان معادل 10 مارک که در سال 1924 میلادی از جریان خارج گردید، واحد سیستم پولی اتریش -هنگری از 1892 تا 1925 میلادی و همچنین سکۀ معادل با 100هلر، واحد سیستم پولی، در دانمارک معادل با 100 ’اور’ و نرخ جدید آن در سال 1350 هجری شمسی در ایران 10/90 ریال و نرخ فروش آن 11 ریال بود، واحد سیستم پولی نروژ، و نرخ خرید آن در ایران 11/45 ریال و نرخ فروش آن 11/55 ریال بود، واحد سیستم پولی در سوئد و یک سکه نقرۀ سوئدی معادل با 100 ’اور’. نرخ خرید آن در ایران 15 ریال و نرخ فروش 16 ریال، واحد سیستم پولی ایسلند معادل با 100 اورار. (از وبستر)
لغت نامه دهخدا
(تَ رَضْضُ)
بسیار روغن مالیدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، به ناز پروردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). تنعم. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(چُ رَ)
چرک کلمه ترکی است بمعنی نان و خبز. (ناظم الاطباء). نان، در ترکی استانبولی، نان شیرینی است
لغت نامه دهخدا
(رَ دِ)
دهی از دهستان چهاردانگه که در بخش هوراند شهرستان اهر واقع است و 365 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(رَ)
رمه. گله. (از ناظم الاطباء) (از اشتینگاس)
لغت نامه دهخدا
(رَ)
اﷲاکبر یا مثل آن گفتن لشکریان به آواز بلند در هنگام تاختن بر خصم. (غیاث اللغات) (آنندراج). و بعضی گویند های و هویی که اتراک وقت محاربه کنند. (آنندراج) :
سپه کار بیکار برخاستند
گورگه زده سورن انداختند.
شرف الدین علی یزدی (از آنندراج).
ز هر دو طرف سورن انداختند
هزبرانه بر یکدگر تاختند.
ملا عبداﷲ هاتفی (از آنندراج).
و خروش سورن و نای زرین بنیان حصارسپهر دوار را متزلزل گردانید. (حبیب السیر ج 3 ص 252). و غریو کرنای و سورن ارکان عالم را متزلزل میگردانید. (حبیب السیر)
لغت نامه دهخدا
(رَ)
نام خانواده ای که در دورۀاشکانیان دارای قدرت بوده اند. رجوع به تاریخ ایران در زمان ساسانیان ص 3، 9، 63، 65، 81 201، 250 شود
لغت نامه دهخدا
(دُ)
برنارد. از خاورشناسان نامی اتحاد جماهیر شوروی سابق است. (متولد 1805 متوفای 1881 م)
لغت نامه دهخدا
نام قریه ای از قراء ماکو درمغرب نخجوان واقع در آذربایجان غربی که در زمان شاه عباس صفوی سلمان خان سورباشی دنبلی در آنجا حکومت داشت، (جغرافیایی غرب ایران ص 64 و تاریخ کرد ص 207)
لغت نامه دهخدا
(رَ / رِ)
دوکدان. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(چَ وَ رِ)
دهی است از دهستان رحمت آباد بخش رودبار شهرستان رشت. 167 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه و سیاه رود. محصولاتش غلات، برنج و لبنیات است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(چَ)
اصل این کلمه هندی است و آن آلتی است که از مویهای دراز گاو تبت و جز آن برای دور کردن مگس سازند. (ناظم الاطباء) ، مگس پران
لغت نامه دهخدا
بازوبند و دست بند، (ناظم الاطباء)، چوری فروش، آنکه چوری فروشد، دست بندفروش، کسی که دست بند و زینت های زنانه دیگر فروشد، جوجۀ کوچک مرغ، (فرهنگ نظام)، بچۀ ماکیان که تازه از تخم برآمده و پرهای اولی آن نریخته باشد، (ناظم الاطباء)، در ترکی دختر، (آنندراج) (ناظم الاطباء)، در ترکی بمعنی کنیز باکره و دختر خانه زاد است، (فرهنگ نظام) :
چوری ... گندۀ فراخی که تراست
آیا ز چه جنس است بگو با من راست
گر مشک بود درش فراخ اینهمه چیست
ور زآنکه جوال است پراز آب چراست ؟
شفائی (از آنندراج)،
، در ترکی پسر، (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از آنندراج و بهار عجم)
لغت نامه دهخدا
از دهات آمل از آبادیهای مازندران و استرآباد، (مازندران و استرآباد تألیف رابینو بخش انگلیسی ص 113)، در ترجمه فارسی ’چاوری’ آمده است، و درست نمی نماید، (مازندران و استرآباد ص 153)
لغت نامه دهخدا
(چُ آ)
دهی است از دهستان سرجوا بخش مرکزی شهرستان مراغه که در 14 هزارگزی شمال باختر مراغه و 16/5 هزارگزی شمال خاوری شوسۀ مراغه و دهخوارقان در دره واقع است. معتدل است و 862 تن سکنه دارد. از رود خانه چارطاق آبیاری میشود. محصولاتش غلات و نخود است. مردمش بزراعت و صنایع دستی از قبیل جاجیم بافی اشتغال دارند. راهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(نَ)
و اما نهرنلن بر تامران هنسمارگ سموهک پورن گذرد و ایشان همگی صلحاء و پاکان از شرّند. (ماللهند بیرونی ص 131)
لغت نامه دهخدا
(رَ دَ رَ)
مرکز بخش مربیهان از ناحیۀ پونتی وی (در فرانسه) که 56000 تن جمعیت دارد. کلیسایی از قرن 15 و 16 میلادی در این شهر باقی است. معدن سنگ لوح نیز دارد
لغت نامه دهخدا
تصویری از مورن
تصویر مورن
فرانسوی یخرفت
فرهنگ لغت هوشیار
ترکی کورنش کرنش بنگرید به کرنش حلقه ای که لشکری در گرد چیزی تشکیل دهد، نوعی اردوگاه که بوسیله گردونه هایی که بشکل دایره تنظیم کنند سنگر بندی شود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سورن
تصویر سورن
حمله و هجوم، یورش، غوغا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چورک
تصویر چورک
ترکی نان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چوکن
تصویر چوکن
ترکی پیازک پیازی گرزی که سر آن با زنجیر به دست بند می شود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گورن
تصویر گورن
((رَ))
حلقه ای که لشکری در گرد چیزی تشکیل دهد، نوعی اردوگاه که به وسیله گردونه هایی که به شکل دایره تنظیم کنند سنگربندی شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سورن
تصویر سورن
((رَ))
هجوم، حمله
فرهنگ فارسی معین