جدول جو
جدول جو

معنی چوبینه - جستجوی لغت در جدول جو

چوبینه
(پسرانه)
لقب بهرام سردار دوره ساسانی
تصویری از چوبینه
تصویر چوبینه
فرهنگ نامهای ایرانی
چوبینه
ساخته از چوب چوبی: افزار جوبین، رو پاکی سرخ رنگ که بر سر بندند، مرغی است صحرایی کاروانک
فرهنگ لغت هوشیار
چوبینه
وسایل و اسبابی که از چوب ساخته شود
در علم زیست شناسی کاروانک
تصویری از چوبینه
تصویر چوبینه
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از چوبینک
تصویر چوبینک
رو پاکی سرخ رنگ که بر سر بندند، کاروانک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چوبین
تصویر چوبین
هر چیز که از چوب سازند
فرهنگ لغت هوشیار
ساخته از چوب چوبی: افزار جوبین، رو پاکی سرخ رنگ که بر سر بندند، مرغی است صحرایی کاروانک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چوبین
تصویر چوبین
ساخته شده از چوب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از روبینا
تصویر روبینا
(دخترانه)
یاقوت سرخ، یاقوت قرمز
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از نوشینه
تصویر نوشینه
(دخترانه)
نوشین، شیرین، خوشایند، دلپذیر، گوارا، خوش گوار
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از کوهینه
تصویر کوهینه
(دخترانه)
پونه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از پوشینه
تصویر پوشینه
جلد
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از چسبیده
تصویر چسبیده
متصل
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از کابینه
تصویر کابینه
دولت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بوزینه
تصویر بوزینه
مراد میمون است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دوشینه
تصویر دوشینه
منسوب به دوش (شب گذشته) دیشبی
فرهنگ لغت هوشیار
پارسی تازی گشته رخبین ترف ترپک از دوغ ترش سازند رخبین، صمغ صنوبر راتیاج
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از روبیده
تصویر روبیده
جاروب شده روفته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از روزینه
تصویر روزینه
خوراک روزانه: رزق روزیانه روزرینه، توشه، نسیب قسمت حظ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رویینه
تصویر رویینه
هرچیز که از روی ساخته شده باشد، محکم استوار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چسبیده
تصویر چسبیده
متصل شده، میل کرده منحرف شده
فرهنگ لغت هوشیار
هر چیز که از چرم ساخته شده باشد چرمین، آلتی که از چرم و غیره بشکل آلت رجولیت سازند و زنان شهوی آنرا بکار برند مچاچنگ چرمه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چوبلمه
تصویر چوبلمه
خریق سفید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چوبکین
تصویر چوبکین
افزاری چوبین یا آهنین که بدان پنبه دانه را از پنبه جدا کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خوبزینه
تصویر خوبزینه
مسلح به سلاح خوب
فرهنگ لغت هوشیار
گیاهی از تیره نعناعیان که پایا میباشد. ساقه اش تقریبا استوانه یی (ولی همان شکل کلی چهار گوش بودن تیره خود را حفظ کرده) و منشعب است و برگهایش بیضوی ولی گردتر از برگ نعناع است. دندانه هاش برگهایش ظریف و گلهایش گلی رنگ و بطور فراهم در نقاط مختلف ساقه بافواصل نسبتا زیاد مجتمع میباشد. این گیاه در اکثر نواحی آسیا و اروپا و آفریقا و دیگر نقاط دنیا در اماکن مرطوب خصوصا کنار جویبار ها میروید (در ایران نیز در بیشتر نواحی کنار جویبارها و رود خانه ها بفراوانی میروید)، پودنه دارای اسانس معطر با بوی قوی و مطبوع میباشد و از اسانس پودنه در تداوی و صابون سازی استفاده میکنند (اسانس آن دارای مانتولاستات دو مانتیل سیموننن دیپانتن و پولدژون میباشد)، برای این گیاه اثر خلط آور باد شکن و قاعده آور و مقول و سهل کننده هضم ذکر کرده اندپونه پودنه لب جوی پودنه جویباری نعناع وحش پودپوناغاغه حبقحبق الما غاغ پودینه حبق التمساح فوتنجفودنج نمامنعنع المافودنج النهریکوهینه غلیجن جلنجوجه جلنجویه صعتر الفرس عتر فارسی قلیه راقوته پودنگ پودنه دشتی پودنه صحرایی ظفیره ظفیرا فودنج جبلی فوتنج بری. یا پودنه بری. پودنه. یا پودنه دشتی. پودنه. پودنه صحرایی. پودنه. یا عرق پودنه. مایعی که پس از جوشاندن در آب و تقطیر بخارات حاصله بدست می آید. بخارات حاصله از جوشاندن پودنه در آب حاوی مقادیر زیاد اسانس های مختلف این گیاه و مقدار زیادی بخار آب است که پس از تقطیر بصورت محلولی از اسانسهای پودنه در آب درمیظید. این مایع را در تداوی بکار میبرند یا برای تهیه اسانس خالص پودنه مورد استفاده قرار میدهندعرق پونه. یا پودنه لب جوی. پودنه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پوشینه
تصویر پوشینه
جامه، پرده، سر پوش
فرهنگ لغت هوشیار
یونانی تازی گشته پرزیکه از گیاهان دارویی صمغی که از گیاه سکبینه استخراج شود و در طب از آن به عنوان مقوی و قاعده آور و ضد تشنج استفاده میگردد. این صمغ دارای بوی نسبتا مطبوع است ولی مزه تلخ دارد و دارای خواص صمغ باریجه است، علف سکبینه گیاهی است پایا از تیره چتریان و دارای ساقه های ضخیم است ارتفاعش بین 1 تا 2 متر میرسد برگهایش سبز و پوشیده از کرکهای ریز است. گلهایش زرد و میوه اش به درازای 10 تا 12 میلیمتر و به قطر 2 میلیمتر است. دانه این گیاه را نیز در تداوی به کار برند و به نام حب السکبینج می نامند. گیاه مذبور در نواحی البرز و شمال ایران به فراوانی میروید سکوینه صغبین سکبنی سکبیج سکبینج
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دوشینه
تصویر دوشینه
دوشین، شب گذشته، دیشب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کابینه
تصویر کابینه
هیئت دولت، هیئت وزیران
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نوشینه
تصویر نوشینه
نوشین، شیرین، دلپسند، شفابخش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رخبینه
تصویر رخبینه
راتیانج، صمغ درخت صنوبر، رخینه، رشینه، ریتانج، راتینج
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دوزینه
تصویر دوزینه
دوزنه، سوزن، نیش حشرات گزنده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دوبینی
تصویر دوبینی
یکی را دوتا دیدن، لوچ بودن، لوچی، حالت چشم که یک چیز را دوتا ببیند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پوشینه
تصویر پوشینه
جامه، پرده، سرپوش چیزی، غلاف، کپسول
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چسبیده
تصویر چسبیده
ویژگی چیزی که به چیز دیگر پیوند شده
فرهنگ فارسی عمید