جدول جو
جدول جو

معنی چوبینه

چوبینه
وسایل و اسبابی که از چوب ساخته شود
در علم زیست شناسی کاروانک
تصویری از چوبینه
تصویر چوبینه
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با چوبینه

چوبینه

چوبینه
ساخته از چوب چوبی: افزار جوبین، رو پاکی سرخ رنگ که بر سر بندند، مرغی است صحرایی کاروانک
فرهنگ لغت هوشیار

چوبینه

چوبینه
دهی است از دهستان دینور بخش صحنۀ شهرستان کرمانشاه. در 36 هزارگزی شمال باختری صحنه و 12 هزارگزی باختری راه شوسۀ کرمانشاه به سقز واقع شده است. دشت و سردسیر است. 280 تن سکنه دارد. از رود خانه شاهپورآباد آبیاری میشود. از محصولاتش غلات، حبوبات و توتون است. قلمستان نیز دارد. مردمش بزراعت اشتغال دارند. اتومبیل به آنجا میتوان برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا

چوبینه

چوبینه
لقب بهرام سردار هرمز ساسانی است. او را چوبین و شوبین نیز گویند:
چو چوب دولت ما شد برآور
مه چوبینه چوبین شد به خاور.
نظامی.
رجوع به چوبین و شوبین شود
لغت نامه دهخدا

چوپینه

چوپینه
منسوب به چوپ و چوپین. رجوع به چوپین، چوبین و چوبینه شود
لغت نامه دهخدا

چوبینک

چوبینک
روپاکی سرخ رنگ که بر سر بندند. (جهانگیری) (برهان) (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین) :
آن شاه دروغین بین با اسبک و بازینک
شنگینک و منگینک سر بسته بچوبینک.
مولوی.
، کاروانک. پرنده ای است شبیه بمرغ خانگی. (برهان). هوبره و کاروانک. (ناظم الاطباء). رجوع به چوبین و چوبینه شود
لغت نامه دهخدا

چوبنه

چوبنه
ساخته از چوب چوبی: افزار جوبین، رو پاکی سرخ رنگ که بر سر بندند، مرغی است صحرایی کاروانک
فرهنگ لغت هوشیار