- چوبدست
- دستوار، عصا، چوب دستی، عصا و تعلیمی چوبی که در دست گیرند دستوار عصا
معنی چوبدست - جستجوی لغت در جدول جو
- چوبدست ((دَ))
- عصا
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
چوبی که در دست گیرند دستوار عصا
چابک چالاک جلد، ماهر زبردست
چوبی که در دست می گیرند، عصا، دستوار، دستواره
چابک، ماهر، زبردست
دستهای یکتن یدین
دارنده زر، مالدار
ماهر زبردست
چابکی چالاکی جلدی، مهارت زیردستی
زبر دست، جلد، چابک
آنکه شغلش خرید و فروش گوسفند است گله دار گوسفند دار، شخصی که در میدانهای بار فروشی دو سر چوب قپان را روی دوش گیرد، (اصطلاحا) قپاندار
چوبهائی که بنایان بهم بسته بر آن بنشینند و تعمیر و کاهگل کنند، داربست، چوب بندی
کسی که بیشتر با دست چپ کار می کند، آنکه با دست چپ بهتر کار می کند، چپ بال
چیره دست، چابک دست، تردست، زبردست، جلد و چابک، کسی که در کار خود زبردست و ماهر باشد، برای مثال سخن را نگارندۀ چرب دست / به نام سکندر چنین نقش بست (نظامی - ۱۰۳۸) ، هنرمند، شیرین کار
جای دور، برای مثال ز بانگ سگان کآمد از دوردست / رمیدند گرگان و روباه رست (نظامی۵ - ۹۶۶) ، چیزی که نزدیک نباشد، آنچه در دسترس نباشد
فرانسوی کنج نگار کنج گرا کسی که پیرو کوبیسم است نقاشی که بسبک مکتب کوبیسم نقاشی کند
کسی که کارش خرید و فروش گوسفند است، گله دار، اصطلاحاً قپاندار
((بَ))
فرهنگ فارسی معین
مجموعه قطعات چوبی یا آهنی که عمودی و افقی به هم متصل سازند و در کنار دیوار نصب کنند و عمله و بنا روی آن کار کنند، داربست
چوب هایی که در کنار دیوار یا درون عمارت به شکل افقی و عمودی به هم وصل کنند که کارگران ساختمانی روی آن بایستند و کار کنند، چوب هایی که زیر درخت انگور برپا کرده و شاخه های تاک را روی آن می خوابانند، داربست، تله بست
Lefthanded
левша
linkshändig
leworęczny
canhoto
mancino
gaucher
linkshandig