دهی است از دهستان گل فریز بخش خوسف شهرستان بیرجند. در 4هزارگزی جنوب خاوری خوسف و 19هزارگزی شمال خاوری گل واقع است. کوهستانی و معتدل است 96 تن سکنه دارد. از قنات آبیاری میشود. محصولش غلات و پنبه و شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی است از دهستان گل فریز بخش خوسف شهرستان بیرجند. در 4هزارگزی جنوب خاوری خوسف و 19هزارگزی شمال خاوری گل واقع است. کوهستانی و معتدل است 96 تن سکنه دارد. از قنات آبیاری میشود. محصولش غلات و پنبه و شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
چاه کندن. کندن چاه. حفر چاه. فروبردن چاه در زمین. - چه کندن برای کسی، کنایه است از پاپوش دوختن برای او. بقصد گرفتارساختن کسی. وسایل آسیب دیدن وی را فراهم کردن: گردخود چون کرم پیله برمتن بهر خود چه میکنی اندازه کن. مولوی. دو کس چه کنند از پی خاص و عام یکی خوب سیرت یکی زشت نام. سعدی (بوستان)
چاه کندن. کندن چاه. حفر چاه. فروبردن چاه در زمین. - چه کندن برای کسی، کنایه است از پاپوش دوختن برای او. بقصد گرفتارساختن کسی. وسایل آسیب دیدن وی را فراهم کردن: گِردخود چون کرم پیله برمتن بهر خود چه میکنی اندازه کن. مولوی. دو کس چَه کنند از پی خاص و عام یکی خوب سیرت یکی زشت نام. سعدی (بوستان)
دهی است از دهستان نهارجانات بخش حومه شهرستان بیرجند، در61هزارگزی جنوب خاوری بیرجند واقع است. کوهستانی و معتدل است و 214 تن سکنه دارد. از قنات آبیاری میشود، محصولش غلات و شغل اهالی زراعت است. مزرعۀ حسین آباد جزء این ده است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی است از دهستان نهارجانات بخش حومه شهرستان بیرجند، در61هزارگزی جنوب خاوری بیرجند واقع است. کوهستانی و معتدل است و 214 تن سکنه دارد. از قنات آبیاری میشود، محصولش غلات و شغل اهالی زراعت است. مزرعۀ حسین آباد جزء این ده است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
چغندر. (ناظم الاطباء). همان چکندر و چقندر است. تلفظی از نام حویج معروف که انواع گوناگون دارد و نوعی از آن را درآش یا کشک یا دیگر غذاها ریخته بخورند: علی را چشم درد کرد گفت (رسول ص) از این مخور و از این خور، یعنی چکندر بکشک جوپخته. (کیمیای سعادت). سیردندان و چکندر لب و باتنگان لب شاعری نیست چو تو از حد کش تا کشمیر. سوزنی. من به مشتی چو چکندر سی و دو دندانت در نشانم به دو لب چون بدو باتنگان سیر. سوزنی. و اگر چکندر بپزند و به آبکامه و روغن زیت چون آچاری سازند و پیش از طعام بخورندطبع را نرم کند. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). رجوع به چغندر و چقندر و چگندر شود
چغندر. (ناظم الاطباء). همان چکندر و چقندر است. تلفظی از نام حویج معروف که انواع گوناگون دارد و نوعی از آن را درآش یا کشک یا دیگر غذاها ریخته بخورند: علی را چشم درد کرد گفت (رسول ص) از این مخور و از این خور، یعنی چکندر بکشک جوپخته. (کیمیای سعادت). سیردندان و چکندر لب و باتنگان لب شاعری نیست چو تو از حد کش تا کشمیر. سوزنی. من به مشتی چو چکندر سی و دو دندانت در نشانم به دو لب چون بدو باتنگان سیر. سوزنی. و اگر چکندر بپزند و به آبکامه و روغن زیت چون آچاری سازند و پیش از طعام بخورندطبع را نرم کند. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). رجوع به چغندر و چقندر و چگندر شود
عمارت بالای بام که از چهار طرف دروازه داشته باشد و اصل این کلمه هندی است مرکب از چو بمعنی عدد چهار و کهند بکاف مخلوط الهاء بمعنی حصه و طرف و یای نسبت و معنی ترکیبی آن چیزی باشد که بچهار طرف نسبت داشته باشد وبمعنی مأخوذ مجازی است که شهرت گرفته: سپهر از سرافرازیش در حساب ز چوکندیش سایه بر آفتاب. ظهوری (از آنندراج). ، عماری فیل. مهد پیل. و به این معنی نیزمجاز است. (آنندراج) : چوکندی شکوهش اگر سایه افکند فیل سپهر شانه بدزدد بزیر بار. سعید اشرف (از آنندراج)
عمارت بالای بام که از چهار طرف دروازه داشته باشد و اصل این کلمه هندی است مرکب از چو بمعنی عدد چهار و کهند بکاف مخلوط الهاء بمعنی حصه و طرف و یای نسبت و معنی ترکیبی آن چیزی باشد که بچهار طرف نسبت داشته باشد وبمعنی مأخوذ مجازی است که شهرت گرفته: سپهر از سرافرازیش در حساب ز چوکندیش سایه بر آفتاب. ظهوری (از آنندراج). ، عماری فیل. مهد پیل. و به این معنی نیزمجاز است. (آنندراج) : چوکندی شکوهش اگر سایه افکند فیل سپهر شانه بدزدد بزیر بار. سعید اشرف (از آنندراج)
چرکین و ناپاک. (ناظم الاطباء). چرکن. چرک آلوده. شوخگین. پلید. طفس. (منتهی الارب) ، ریم آلود. (ناظم الاطباء). زخم چرکین. جراحت آلوده به چرک و ریم. رجوع به چرک و چرکناکی و چرکن و چرکین شود
چرکین و ناپاک. (ناظم الاطباء). چرکن. چرک آلوده. شوخگین. پلید. طَفِس. (منتهی الارب) ، ریم آلود. (ناظم الاطباء). زخم چرکین. جراحت آلوده به چرک و ریم. رجوع به چرک و چرکناکی و چرکن و چرکین شود
دهی است از دهستان شهاباد بخش حومه شهرستان بیرجند. در 6 هزارگزی جنوب باختری بیرجند واقع است. جلگه و معتدل است. 286 تن سکنه دارد. از قنات آبیاری میشود. محصولش غلات، ابریشم و میوه است. شغل اهالی زراعت و کرباس بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی است از دهستان شهاباد بخش حومه شهرستان بیرجند. در 6 هزارگزی جنوب باختری بیرجند واقع است. جلگه و معتدل است. 286 تن سکنه دارد. از قنات آبیاری میشود. محصولش غلات، ابریشم و میوه است. شغل اهالی زراعت و کرباس بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
گیاهی است از تیره اسفناجیان و یکی از گونه های گیاه پازی میباشد و دارای انواع متعدد است. چغندر معمولی گیاهی است دو ساله در سال اول مواد غذایی را در ریشه ستبرش اندوخته میکند و در سال دوم گل و بذر میدهد. چغندر معمولی در حدود 2 تا 6 مواد قندی دارد پنجر پنجار. یا چغندر قند. گونه ای از چغندر که برای استفاده از قند ذخیره شده در ریشه اش کشت میشود و در کارخانه های قند سازی قند آنرا استخراج میکنند
گیاهی است از تیره اسفناجیان و یکی از گونه های گیاه پازی میباشد و دارای انواع متعدد است. چغندر معمولی گیاهی است دو ساله در سال اول مواد غذایی را در ریشه ستبرش اندوخته میکند و در سال دوم گل و بذر میدهد. چغندر معمولی در حدود 2 تا 6 مواد قندی دارد پنجر پنجار. یا چغندر قند. گونه ای از چغندر که برای استفاده از قند ذخیره شده در ریشه اش کشت میشود و در کارخانه های قند سازی قند آنرا استخراج میکنند