جدول جو
جدول جو

معنی چهارگنبدی - جستجوی لغت در جدول جو

چهارگنبدی
(چَ گُمْ بَ)
طایفه ای از ایل بچاقچی کرمان. (جغرافیای سیاسی کیهان ص 95). طایفه ای از ایل بچاقچی از طوایف کرمان و بلوچستان و مرکب از 120 خانوار است. مسکن ایشان چهارگنبد است و در زمستان متفرق میشوند. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

توبره پشتی که چهاربند دارد و بعضی از مسافران پیاده و دهقانان به پشت خود می بندند
فرهنگ فارسی عمید
(چَ گُمْ بَ)
از بلوکات ناحیۀ سیرجان و پاریز در ایالت کرمان و مرکز آن تکیه است. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(چَ / چِ شَمْ بَ / بِ)
منسوب به چهارشنبه. رجوع به چارشنبهی شود
لغت نامه دهخدا
(چَ / چِ بَ)
توبرۀ پشتی که چهاربند دارد و مسافران پیاده و روستائیان آن را به پشت بندند. (فرهنگ فارسی معین) ، ریسمانی که سوار تازه کار را با آن بر اسب بندند تا سوارکاری بیاموزد. رجوع به چاربندی شود
لغت نامه دهخدا
(گُمْ بَ)
از قرای کوهستان سیرجان است. بعضی از ایلات در مزارع این قریه ییلاق مینمایند. شاه شجاع بعد از ملاقات با کلومیر حسین بفتح و فیروزی امیدوار شده عزیمت شیراز نمود و در چارگنبد نزول کرد و ازاینجا بطرف مقصود راند. (مرآت البلدان ج 4 ص 51)
لغت نامه دهخدا
توبره پشتی که چهار بند دارد و مسافران پیاده و روستاییان آنرا بپشت خود بندند
فرهنگ لغت هوشیار