چهار سمت، یعنی مشرق، مغرب، شمال و جنوب: و اگر از چهارطرف جائی پیدا میکرد که کسی ناخنی بند تواند کرد... (مجمل التواریخ گلستانه ص 18). رجوع به چارطرف شود
چهار سمت، یعنی مشرق، مغرب، شمال و جنوب: و اگر از چهارطرف جائی پیدا میکرد که کسی ناخنی بند تواند کرد... (مجمل التواریخ گلستانه ص 18). رجوع به چارطرف شود
دهی است از دهستان نهرهاشم بخش مرکزی شهرستان اهواز، در 25هزارگزی باختر اهواز و 3 هزارگزی شمال راه شوسۀ اهواز به هویزه واقع است، 120 تن سکنه دارد. از چاه آبیاری میشود. محصولش غلات و شغل اهالی زراعت است. در هزارگزی این آبادی تپه ای است که آثار ابنیۀ قدیمی در آن دیده میشود. این آبادی از دو محل تشکیل گردیده است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
دهی است از دهستان نهرهاشم بخش مرکزی شهرستان اهواز، در 25هزارگزی باختر اهواز و 3 هزارگزی شمال راه شوسۀ اهواز به هویزه واقع است، 120 تن سکنه دارد. از چاه آبیاری میشود. محصولش غلات و شغل اهالی زراعت است. در هزارگزی این آبادی تپه ای است که آثار ابنیۀ قدیمی در آن دیده میشود. این آبادی از دو محل تشکیل گردیده است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
نام دو رگ در لب زبرین و دو رگ در لب زیرین باشد و فصد آن در بیماریهای دهان و لثه سود دارد. (بحر الجواهر) : ان کانت الماده فضله حاره (فی امراض اللثه) استعمل الاستفراغ و فصد الجهاررک. (قانون ابوعلی سینا کتاب سیم ص 100). و معرب آن جهاررک است: و هی عروق اربعه علی کل شفه منها زوج. (قانون ابوعلی سینا کتاب اول ص 134)
نام دو رگ در لب زبرین و دو رگ در لب زیرین باشد و فصد آن در بیماریهای دهان و لثه سود دارد. (بحر الجواهر) : ان کانت الماده فضله حاره (فی امراض اللثه) استعمل الاستفراغ و فصد الجهاررک. (قانون ابوعلی سینا کتاب سیم ص 100). و معرب آن جهاررک است: و هی عروق اربعه علی کل شفه منها زوج. (قانون ابوعلی سینا کتاب اول ص 134)
چارسر. اصطلاحی است در بازی ورق و آن چهار صورت یکسان چهار خال مختلف باشد. مانند چهارشاه که خال یا نقش چهارگانه شاه ورق است در هر دست ورق. و چهاربی بی که چهار خال یا نقش بی بی است در یک دست ورق و چهار سرباز که چهار نقش یا خال سرباز است در یک دست ورق. و این نام شاید بدانجهت اطلاق شده است که در صورت معمولاً نیمی از تنه که شامل سر و قسمت کمی از شانه و سینه است تصویر میشود و اطلاق سر به نقش از باب ذکر جزء و ارادۀ کل است
چارسر. اصطلاحی است در بازی ورق و آن چهار صورت یکسان چهار خال مختلف باشد. مانند چهارشاه که خال یا نقش چهارگانه شاه ورق است در هر دست ورق. و چهاربی بی که چهار خال یا نقش بی بی است در یک دست ورق و چهار سرباز که چهار نقش یا خال سرباز است در یک دست ورق. و این نام شاید بدانجهت اطلاق شده است که در صورت معمولاً نیمی از تنه که شامل سر و قسمت کمی از شانه و سینه است تصویر میشود و اطلاق سر به نقش از باب ذکر جزء و ارادۀ کل است
قسمی شیشه. (یادداشت مؤلف). ظرف شیشه ای مکعب مستطیل شکل که آب یا نوشابه را بکار دارند، چهارپهلو، دارای چهارپره، قسمی چماق که بر سرآن آهنی گنده و چهارپر است. (یادداشت مؤلف) ، دارای بال برای پریدن. رجوع به چارپر شود
قسمی شیشه. (یادداشت مؤلف). ظرف شیشه ای مکعب مستطیل شکل که آب یا نوشابه را بکار دارند، چهارپهلو، دارای چهارپره، قسمی چماق که بر سرآن آهنی گنده و چهارپر است. (یادداشت مؤلف) ، دارای بال برای پریدن. رجوع به چارپر شود
دهی است از دهستان بهمئی بخش کهکیلویۀ شهرستان بهبهان، 100 تن سکنه دارد. از رود خانه پوتو آبیاری میشود. محصولش غلات، برنج، پشم ولبنیات و صنایع دستی قالی، قالیچه، جاجیم و پارچه بافی برای چادر است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
دهی است از دهستان بهمئی بخش کهکیلویۀ شهرستان بهبهان، 100 تن سکنه دارد. از رود خانه پوتو آبیاری میشود. محصولش غلات، برنج، پشم ولبنیات و صنایع دستی قالی، قالیچه، جاجیم و پارچه بافی برای چادر است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
بحر هفتم از اصول هفده گانه موسیقی. (فرهنگ فارسی معین) ، نواختن ضرب چنانکه در زورخانه ها معمول است، کنایه از تراشیدن موی ریش و سبیل و ابرو چنانکه بعضی قلندران کنند، لعن چهارضرب، لعنی که عوام متعصب شیعه کنند. رجوع به چارضرب و لعن شود
بحر هفتم از اصول هفده گانه موسیقی. (فرهنگ فارسی معین) ، نواختن ضرب چنانکه در زورخانه ها معمول است، کنایه از تراشیدن موی ریش و سبیل و ابرو چنانکه بعضی قلندران کنند، لعن چهارضرب، لعنی که عوام متعصب شیعه کنند. رجوع به چارضرب و لعن شود
چارطاق. چهارطاقی. قبه و گنبدی که بر چهار پایه و ستون استوار باشد، سطحی که زیر آن قرار میگیرد مربع است و ستونها بر گوشه های آن قرار دارد و هر دو ستون از بالا با طاق و هلالی به یکدیگر متصل شوند و قبه و گنبد بر این طاقها و ستونها نهاده میشود و در میان ستونها در و دیواری وجود ندارد، بنائی به شکل خاص که بر گورها کنند. ساختمان چهارگوشی که با چهار ستون و یک سقف بر سر قبرها سازند. (یادداشت مؤلف) ، خیمۀ چهارگوشه، نوعی خیمه است که در عراق، شروانی و در هندوستان، راوتی گویند. شروانی. (از برهان) (از ناظم الاطباء) : شخص پنجم به شاه انجم گفت کای فلک با چهارطاق تو جفت. نظامی. دین را که چهارساق دادی زینگونه چهارطاق دادی. نظامی. لاله در اکناف جویبار بر چرخ اخضر چهارطاق ساخته. فراش صبا از کارگاه روم و چین بر بساط بستان رزمه ها گسترده. (ترجمه محاسن اصفهان ص 100). چو قطع گردد بیخ طناب دهر دورنگ چهارطاق عناصر شود شکسته ستون. عبدالرزاق فیاض (از بهار عجم). ، جامۀ خواب. رختخواب. رجوع به چهارطاق افکندن شود
چارطاق. چهارطاقی. قبه و گنبدی که بر چهار پایه و ستون استوار باشد، سطحی که زیر آن قرار میگیرد مربع است و ستونها بر گوشه های آن قرار دارد و هر دو ستون از بالا با طاق و هلالی به یکدیگر متصل شوند و قبه و گنبد بر این طاقها و ستونها نهاده میشود و در میان ستونها در و دیواری وجود ندارد، بنائی به شکل خاص که بر گورها کنند. ساختمان چهارگوشی که با چهار ستون و یک سقف بر سر قبرها سازند. (یادداشت مؤلف) ، خیمۀ چهارگوشه، نوعی خیمه است که در عراق، شروانی و در هندوستان، راوتی گویند. شروانی. (از برهان) (از ناظم الاطباء) : شخص پنجم به شاه انجم گفت کای فلک با چهارطاق تو جفت. نظامی. دین را که چهارساق دادی زینگونه چهارطاق دادی. نظامی. لاله در اکناف جویبار بر چرخ اخضر چهارطاق ساخته. فراش صبا از کارگاه روم و چین بر بساط بستان رزمه ها گسترده. (ترجمه محاسن اصفهان ص 100). چو قطع گردد بیخ طناب دهر دورنگ چهارطاق عناصر شود شکسته ستون. عبدالرزاق فیاض (از بهار عجم). ، جامۀ خواب. رختخواب. رجوع به چهارطاق افکندن شود
ظاهراً نام دروازه ای بوده است در شهر کرمان: با دلیران لشکر و شاه مظفر متوجه کرمان شد. و تا دروازۀ چهارطاق عنان بازنکشیدند و از آنجا آتش جنگ اشتعال گرفت. (تاریخ گزیده چ اروپا ص 631)
ظاهراً نام دروازه ای بوده است در شهر کرمان: با دلیران لشکر و شاه مظفر متوجه کرمان شد. و تا دروازۀ چهارطاق عنان بازنکشیدند و از آنجا آتش جنگ اشتعال گرفت. (تاریخ گزیده چ اروپا ص 631)
دهی است از دهستان میان آباد بخش اسفراین شهرستان بجنورد. در 24هزارگزی شمال باختری اسفراین واقع است. 624 تن سکنه دارد. از رودخانه آبیاری میشود. محصولش غلات، پنبه، زیره و انواع میوه است. شغل اهالی زراعت و مالداری است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی است از دهستان میان آباد بخش اسفراین شهرستان بجنورد. در 24هزارگزی شمال باختری اسفراین واقع است. 624 تن سکنه دارد. از رودخانه آبیاری میشود. محصولش غلات، پنبه، زیره و انواع میوه است. شغل اهالی زراعت و مالداری است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)