جدول جو
جدول جو

معنی چهارخروار - جستجوی لغت در جدول جو

چهارخروار(چَ خَرْ)
دهی است از دهستان نوده چناران بخش حومه شهرستان بجنورد، 227 تن سکنه دارد. از رودخانه و چشمه آبیاری میشود. محصولش غلات و بنشن است. شغل اهالی زراعت و مال داری میباشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(چَ/ چِ دی)
چاردیوار. جائی که از چهار سمت محصور بود. که از هر سوی دیواری گرد او باشد. محاط به چهار دیوار از چهار سو. چهاردیواری. دیواربست: و یک روز به نزدیک آن چهاردیوار گذشت و او را قصۀ آن دیواربست و آن مردمان بگفتند. (ترجمه تفسیر طبری) ، کنایه از چهار طرف عالم. (برهان) (از آنندراج) (از انجمن آرا) (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین).
- چهاردیوار جهان (گیتی) ، چهارحد عالم. (فرهنگ فارسی معین).
- ، کنایه از چهارعنصر. (برهان) (آنندراج) (انجمن آرا) (ناظم الاطباء).
- چهاردیوار نفس، کالبد آدمی. بدن آدمی. جسم آدمی.
- ، کنایه از دنیا و جهان میباشد. رجوع به چاردیوار شود
لغت نامه دهخدا
(چَ دی)
دهی است از دهستان ایل تیمور بخش حومه شهرستان مهآباد، 241 تن سکنه دارد. از چشمه آبیاری میشود. محصولش غلات، توتون و حبوبات است. شغل اهالی کشاورزی و گله داری است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(چَ / چِ خوا / خا هََ)
کنایه از چهارعنصر است. چهارگوهر. چهارآخشیج:
وین هر چهارخواهر زاینده
با بچگان بی عدد و بی مر.
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا
(چَ نَ / نِ)
دهی است جزء دهستان گرم بخش ترک شهرستان میانه. از چشمه آبیاری میشود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا