جدول جو
جدول جو

معنی چنگوم - جستجوی لغت در جدول جو

چنگوم
ستون، تکیه گاه چوبی کاشته شده در زمین، میخ بزرگ چوبی، از
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از انگوم
تصویر انگوم
انگم، مادۀ چسبناک که از تنه و شاخۀ برخی درختان میوه دار بیرون می آید و سفت می شود، صمغ درخت زنج، ازدو
فرهنگ فارسی عمید
(چَ)
شخصی را گویند که از بیماری برخاسته باشد و از ضعف دست بر دیوار گرفته راه رود. (برهان). بیماری که تازه از بیماری برخاسته و به امداد و اعانت کسی و یا چیزی حرکت می کند. چنگلوک، مردم دست و پا کچ را گفته اند. (برهان). بمعنی چنگلوک است. (آنندراج) (انجمن آرا) (ناظم الاطباء). رجوع به چنگلوک شود
لغت نامه دهخدا
(چَ)
از قرای سجاس رود زنجان خالصه دیوان قدیم النسق، پنجاه خانوارسکنه دارد. زراعتش از یک رشته قنات و یک چشمه مشروب میشود. حاصلش غله دیمی و آبی است. (مرآت البلدان ج 4ص 274 و 275). دهی است جزء دهستان سجاس رود بخش قیدار شهرستان زنجان در 12 هزارگزی شمال باختری قیدار و 9 هزارگزی راه مالرو عمومی واقع شده است. دامنه و سردسیر است. 406 تن سکنه دارد. از چشمه و سجاس رود مشروب میشود. محصولش غلات و بنشن است. قلمستان دارد و شغل اهالی بیشتر زراعت و قالیچه، گلیم و جاجیم بافی است. راهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
انگم. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به انگم شود، جمع واژۀ نمر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). پلنگان. (غیاث اللغات)
لغت نامه دهخدا
صمغ و ماده چسبنده لزجی که از درختان مخصوصا درختان آلو و آلوچه و گوجه خارج میشود و در برابر هوا انجماد می یابد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چنگوک
تصویر چنگوک
آنکه دست و پایش معیوب و ضعیف باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چنگوک
تصویر چنگوک
((چَ))
انسان یا حیوانی که انگشتان دست و پایش معیوب و ضعیف باشد، چنگلوک
فرهنگ فارسی معین
چنگ، پنجه
فرهنگ واژه مترادف متضاد
میخ چوبی که بر زمین فرو کنند
فرهنگ گویش مازندرانی
از اجزای گاو آهن
فرهنگ گویش مازندرانی
میخ چوبی بزرگ
فرهنگ گویش مازندرانی
گیره ای چوبی که به دیوار نصب کنند
فرهنگ گویش مازندرانی
فراوان
فرهنگ گویش مازندرانی
بخشی از پای انسان، پایین تر از مچ، نوک عقاب
فرهنگ گویش مازندرانی
از مراتع شبه جزیره ی میانکاله واقع در شرق بهشهر
فرهنگ گویش مازندرانی
میخ چوبی کاشته شده در زمین
فرهنگ گویش مازندرانی
محل و جای دو سر نوهرد در کارگاه پارچه بافی قدیم
فرهنگ گویش مازندرانی