جدول جو
جدول جو

معنی چنگزن - جستجوی لغت در جدول جو

چنگزن
چنگ نواز. چنگی. صنّاج. صنّاجه:
ندارد بجز دختری چنگزن
سر جعد و زلفش شکن بر شکن.
فردوسی.
یکی پایکوب و دگر چنگزن
سدیگر خوش آواز و انده شکن.
فردوسی.
بیامد بر پادشا چنگزن
خرامان بسان سهیل یمن.
فردوسی.
یکی چامه گوی و دگر چنگزن
یکی پای کوبد شکن بر شکن.
فردوسی (از اسدی).
در خراسان بوشعیب و بوذر آن ترک کشی
وآن صبور پارسی وآن رودکی چنگزن.
منوچهری.
ترا شاید این گلرخ سیمتن
که هم پای کوبست و هم چنگزن.
اسدی.
بدش نغز رامشگری چنگ زن
یکی نیمه مرد و یکی نیمه زن.
اسدی (گرشاسبنامه).
پیران چنگ پشت و جوانان چنگزن
در چنگ جام باده و در گوش بانگ چنگ.
نظامی.
وآن بت چنگ زن که تاخته بود
کار او را چو چنگ ساخته بود.
نظامی.
، کنایه از ناهید (زهره) است:
از آن دو ستاره یکی چنگزن
دگر لاله رخ چون سهیل یمن.
فردوسی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از چنگ زن
تصویر چنگ زن
چنگ زننده،، نوازندۀ چنگ
فرهنگ فارسی عمید
(چَ گِ)
دهی است از دهستان قره کهریز بخش سربند شهرستان اراک، واقع در 43 هزارگزی خاور آستانه و شش هزارگزی قاسم آباد. ناحیه ای است کوهستانی و سردسیر. دارای 220 تن سکنه میباشد. از قنات مشروب میشود. محصولاتش غلات، بنشن، پنبه، چغندرقند و انگور است. اهالی بکشاورزی، گله داری و قالیچه بافی اشتغال دارند. راهش مالرو است. از قاسم آباد اتومبیل میتوان برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(چَ گِ زَ)
دهی است از دهستان بیلوار بخش مرکزی شهرستان کرمانشاه. واقع در چهارده هزارگزی شمال خاوری دیزگران و دوهزارگزی تازه آباد. ناحیه ای است کوهستانی و سردسیر. 350 تن سکنه دارد. کردی و فارسی زبانند. از چشمه سار و از رود محلی مشروب میشود. محصولاتش غلات، حبوبات، لبنیات، جزئی قلمستان و میوه است. اهالی بکشاورزی، قالیچه، جاجیم، گلیم بافی گذران میکنند. راهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(چَ)
دهی است از دهستان مغان بخش گرمی شهرستان اردبیل در 18 هزارگزی جنوب خاور گرمی و پانزده هزارگزی شوسۀ گرمی به بیله سوار واقع است. ناحیه ای است کوهستانی، گرمسیر. 72تن سکنه دارد. از چشمه مشروب میشود. محصولاتش غلات و حبوبات است. اهالی بکشاورزی و گله داری گذران میکنند. راهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(چِ گِ)
دهی است از دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان شاه آباد، واقع در پانزده هزارگزی شمال باختر شاه آباد و9 هزارگزی شمال شوسۀ شاه آباد به قصرشیرین. ناحیه ای است کوهستانی. سردسیر و 175 تن سکنه دارد. از قنات مشروب میشود. محصولاتش غلات دیم، لبنیات است. اهالی بکشاورزی و گله داری گذارن میکنند. در تابستان از قراین علی آباد چقانرود اتومبیل میتوان برد. اکثر سکنه زمستان برای تعلیف احشام حدود باغچۀ قصرشیرین میروند وچادرنشین هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(چَ گَ)
همان چنگیزخان است. رجوع به چنگزخان شود:
برشکن کاکل ترکانه که در طالع تست
بخشش و کوشش خاقانی و چنگزخانی.
حافظ.
رجوع به چنگیز شود
لغت نامه دهخدا