کنایه ازرقص کردن و چرخ زدن. (آنندراج) (غیاث) : به مارافسایی آن طره و دوش به چنبربازی آن حلقه و گوش. نظامی. ، نوعی بازی که در سیرکها معمول است، بدین طریق که اسب و سوار و دیگر حیوان را از حلقه های آویخته به چالاکی گذرانند. و رجوع به چنبر شود
کنایه ازرقص کردن و چرخ زدن. (آنندراج) (غیاث) : به مارافسایی آن طره و دوش به چنبربازی آن حلقه و گوش. نظامی. ، نوعی بازی که در سیرکها معمول است، بدین طریق که اسب و سوار و دیگر حیوان را از حلقه های آویخته به چالاکی گذرانند. و رجوع به چنبر شود
کسی که بوسیلۀ چتر نجات از هوا بزمین فرودآید. آن کس که با چتر نجات از درون بالن هوایی یا از درون هواپیما بزمین فرودآید. فرودآینده با چتر نجات از هوا بزمین. سربازی که بوسیلۀ چترنجات در خاک دشمن یا در مواضع جنگی دشمن فرودآید. - هنگ چترباز. تیپ چترباز، عده ای از سربازانند که فن فرودآمدن با چتر نجات را می آموزند و در این کار ورزیده و ماهر شوند. رجوع به چتر نجات شود
کسی که بوسیلۀ چتر نجات از هوا بزمین فرودآید. آن کس که با چتر نجات از درون بالن هوایی یا از درون هواپیما بزمین فرودآید. فرودآینده با چتر نجات از هوا بزمین. سربازی که بوسیلۀ چترنجات در خاک دشمن یا در مواضع جنگی دشمن فرودآید. - هنگ چترباز. تیپ چترباز، عده ای از سربازانند که فن فرودآمدن با چتر نجات را می آموزند و در این کار ورزیده و ماهر شوند. رجوع به چتر نجات شود
دهی از دهستان سرچهان بخش بوانات و سرچهان شهرستان آباده که در 60 هزارگزی جنوب خاور سوریان واقع است. کوهستانی و سردسیر است و 215 تن سکنه دارد. آبش از چشمه و قنات. محصولش غلات، حبوبات، بادام، گردو و میوه ها. شغل اهالی زراعت و قالیبافی و راهش مالرو است. (ازفرهنگ جغرافیایی ایران ج 7). رجوع به چنارنار شود
دهی از دهستان سرچهان بخش بوانات و سرچهان شهرستان آباده که در 60 هزارگزی جنوب خاور سوریان واقع است. کوهستانی و سردسیر است و 215 تن سکنه دارد. آبش از چشمه و قنات. محصولش غلات، حبوبات، بادام، گردو و میوه ها. شغل اهالی زراعت و قالیبافی و راهش مالرو است. (ازفرهنگ جغرافیایی ایران ج 7). رجوع به چنارنار شود
شندرغاز. پولی بسیار کم. پول اندک. نقدینۀ ناقابل. تنخواهی سخت اندک. پولی بسیار ناچیز (بصورت تحقیر و تخفیف). وجه اندک: این چندرغاز هم که مانده است صرف هوا و هوس خانم خواهد شد. (یادداشت مؤلف)
شندرغاز. پولی بسیار کم. پول اندک. نقدینۀ ناقابل. تنخواهی سخت اندک. پولی بسیار ناچیز (بصورت تحقیر و تخفیف). وجه اندک: این چندرغاز هم که مانده است صرف هوا و هوس خانم خواهد شد. (یادداشت مؤلف)
چشم چران. آنکه عادت به نظر کردن خوبان دارد. آنکه دیدن روی های خوب دوست دارد. (یادداشت مؤلف) : عاشق و رند و نظربازم و می گویم فاش تا بدانی که به چندین هنر آراسته ام. حافظ. صوفیان جمله حریفند و نظرباز ولی زین میان حافظ دلسوخته بدنام افتاد. حافظ. میخواره و سرگشته و رندیم و نظرباز و آنکس که درین شهر چو ما نیست کدام است. حافظ. گل رخسار ترا اینهمه عاشق بس نیست که نظرباز دگر از عرق ایجاد کند. صائب (آنندراج)
چشم چران. آنکه عادت به نظر کردن خوبان دارد. آنکه دیدن روی های خوب دوست دارد. (یادداشت مؤلف) : عاشق و رند و نظربازم و می گویم فاش تا بدانی که به چندین هنر آراسته ام. حافظ. صوفیان جمله حریفند و نظرباز ولی زین میان حافظ دلسوخته بدنام افتاد. حافظ. میخواره و سرگشته و رندیم و نظرباز و آنکس که درین شهر چو ما نیست کدام است. حافظ. گل رخسار ترا اینهمه عاشق بس نیست که نظرباز دگر از عرق ایجاد کند. صائب (آنندراج)