جدول جو
جدول جو

معنی چلنگر - جستجوی لغت در جدول جو

چلنگر
قفل ساز
تصویری از چلنگر
تصویر چلنگر
فرهنگ لغت هوشیار
چلنگر
کسی که ادوات و آلات آهنی از قبیل زرفین، حلقه، زنجیر در، قفل و کلید درست می کرد، قفل ساز
تصویری از چلنگر
تصویر چلنگر
فرهنگ فارسی عمید
چلنگر
((چِ لِ گَ))
قفل ساز
تصویری از چلنگر
تصویر چلنگر
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

عمل و شغل چلنگر ساختن چیزهای خرد آهنی از قبیل قفل کلید چفت و رزه. میخ انبر و مانند آنها، دکان چلنگر
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه آهن آلات خرد از قبیل قفل کلید چفت ورزه زنجیر انبر میخ و مانند آنها سازد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تلنگر
تصویر تلنگر
سر انگشت که بچیزی زنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تلنگر
تصویر تلنگر
ضربه که با انگشت میانه به بدن کسی یا چیزی بزنند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چلینگر
تصویر چلینگر
چلنگر، آنکه ادوات و آلات آهنی از قبیل زرفین، حلقه، زنجیر در، قفل و کلید درست می کرد، قفل ساز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تلنگر
تصویر تلنگر
((تَ لَ گُ))
ضربه زدن با سر انگشت به کسی یا چیزی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از چنگر
تصویر چنگر
آنقوت
فرهنگ واژه فارسی سره
آلتی آهنین پیوسته بطنابی طویل که آنگاه توقف کشتی را خواهند آنرا در آب افکنند جائی را گویند که در آنجا همه روزه طعام بمردم دهند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لنگر
تصویر لنگر
((لَ گَ))
آهن زنجیرداری که برای نگاه داشتن کشتی به کار می رود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لنگر
تصویر لنگر
آهن و زنجیر بسیار سنگین که کشتی را با آن از حرکت باز می دارند،
آلتی که از ساعت های دیواری آویزان می کنند و با تکان خوردن متناوب آن چرخ های ساعت به حرکت در می آید، پاندول،
لنگری، جای وسیع برای پذیرایی مهمانان و طعام دادن به مردم، سینی بزرگی که در آن ظرف های غذا را می گذارند و نزد مهمانان می برند، خانقاه
لنگر انداختن: مقابل لنگر کشیدن، از حرکت باز داشتن کشتی با انداختن لنگر آن در آب، توقف کردن کشتی در بندر، کنایه از اقامت طولانی داشتن در جایی
لنگر برداشتن: بیرون کشیدن لنگر کشتی از آب و کشتی را به حرکت در آوردن، کنایه از حرکت کردن، جنبیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چلنگر خانه
تصویر چلنگر خانه
دکان چلنگر چلنگری
فرهنگ لغت هوشیار